درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1401/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مادة الأمر /اقوال معتزله و اشاعره و امامیه در معنای تکلم / نظر حضرت امام ره در این باب

بحث اصول ما در سال تحصیلی گذشته متن کفایه بود که در آن، یک مقدمه، چند مقصد و یک خاتمه هست، و یکی از مقاصد آن اوامر است که هم یک ماده امر هست و هم یک صیغه امر.

ما در رابطه با ماده امر، در چند جهت بحث کردیم:

جهت اول ؛ معنای لفظ امر بود که معنای الف م ر چیست؟

جهت دوم ؛ آیا در معنای امر که طلب است، علو و استعلا هم خوابیده است یا خیر؟ یا امر دلالت بر علو دارد یا ندارد؟

جهت سوم ؛ بحث در این بود که آیا طلبی که مفاد امر است طلب وجوبی است یا اعم از وجوبی و استحقاقی است؟

جهت چهارم ؛ آیا طلبی که در معنای امر است، طلب حقیقی است یا انشائی؟

بعد بیان جهت چهارم ؛ ماهیت انشاء را مطرح کردیم و نظر مرحوم آخوند را در رابطه با طلبی که در معنای امر هست و مقایسه ای بین طلب و اراده در کلام مرحوم آخوند کردیم.

بدین مناسبت نظریات اشاعره و معتزله مطرح شدند، تاریخچه وپیشینه آنها را بیان کردیم. اولین مسأله ای که در مورد و در رابطه با تکلم و متکلم بود بحث اشاعره و معتزله بود ، که مطالبی را عرض کردیم.

در رابطه با تکلم و صفت تکلم که خداوند متکلم است که در آیات قران هم خداوند با حضرت موسی سخن گفت ؛ ﴿کلّم الله موسی تکلیما﴾[1] این صفت متکلم نسبت به خداوند چه صفتی است؟

اقوال چهارگانه ای درباره صفت متکلم مطرح شد، ادله اشاعره و معتزله بر صفت متکلم مطرح شد.

آخرین بحثی که در گذشته مطرح شد به اینجا رسید که در رابطه با صفت تکلم، معتزله می گویند عنوان متکلم همانطوری که بر انسان ابلاغ می شود؛ «زید متکلم» بر خداوند متعال؛ «الله متکلم» هم ابلاغ می شود، منتهی درباره انسان، تکلم به این گونه است که انسان دارای لب، زبان، دندان و دهان است. این اصوات روی مخارج فم تکیه می کنند و اصوات مختلفی را یا تدریجا یا تدرجا ایجاد میکنند ، مخاطب هم به همین نحو آنچه را انسان متکلم، بر تکیه بر مخارج دهان، ایجاد صوت نموده است، و مستمع هم استماع و درک میکند.

معتزله و مشهور امامیه قائلند که: اطلاق تکلم بر خداوند متعال نیز به همین صورت است یعنی همین طوری که من انسان ایجاد تکلم و صوت می کنم ، خداوند تبارک و تعالی هم به همین منوال ایجاد سخن میکند.

منتهی تفاوتی هست بین ایجاد تکلم خداوند و انسان و آن فرق اینست که انسان تکیه بر مخارج فم می نماید برای ایجاد صوت ولی خداوند متعال که دیگر فم و .... ندارد، چگونه ایجاد صوت می کند که شما ابلاغ تکلم به او می کنید؟

از آن رهگذر که خداوند تبارک و تعالی جسم نیست و برای او معنا ندارد بنابراین خداوند متعال همین اصوات را به نحو تدریج در موجود دیگری ایجاد میکند مثلا در ریگ و در شجره ایجاد صوت می کند که در حقیقت آن موجود دیگر به منزله دهان و زبان به حساب می آید مانند زمانی که پیامبر عظیم الشأن اسلام ( صلی الله علیه و آله ) از کوه حرا پایین می آمدند سنگریزه های کوه به ایشان تبریک می گفتند. و مانند تکلمی که خداوند تعالی با موسی ( علیه السلام ) انجام داد به این نحو که صدا را در شجره ایجاد کرد. ﴿و کلم الله موسی تکلیما﴾[2] ، سوره مبارکه نساء آیه ۱۶۴ خداوند تکلم را به خودش نسبت داد.» پس همانطوری که تکلم نسبت به انسان صحیح است نسبت به خدای متعال هم صحیح است.

پس تکلم که صفتی است از صفات خداوند متعال است ، آیا این صفت قدیم است یا حادث ؟ ومثل علم و قدرت که از صفات ذات خداوند هستند و قدیم اند و قدمت دارند، آیا تکلم هم مثل علم و قدرت قدیم است و قدمت دارد یا نه این صفت متکلم از صفات فعل خداوند است و حادث است ؟ مثل خالق یعنی قبل از اینکه خداوند تعالی من را خلق کند خالق نبود و بعد از خلق من خالق شد، پس متکلم هم از صفات ذات نیست قدمت ندارد، بلکه از صفات فعل خداوند است. این نظریه معتزله و بعضی از امامیه است.[3] رجوع شود به کشف المراد، ص ۲۸۹،۲۹۰و رساله طلب و اراده امام خمینی رحمة الله علیه در بحث تکلم»

أشاعره در اینجا نظری دارند و آن این است که تکلم جزء صفات فعل نیست بلکه جزء صفات ذات است، یعنی صفت تکلم با ذات خداوند لاینفک است و صفت تکلم صفت ذاتی خدای متعال است.

اینقدر این اشاعره پیش رفته اند که گفته اند قرآن و وحی هم قدمت دارد و جزء ذات خداوند است، وحی نیز جزؤ ذات خداوند است ! بلکه آن گونه که از حنابله نقل کرده اند جلد و پوست قرآن هم قدیم است و هنوز هم انحرافات بیشتر شده، نه تنها قرآن را در باب کلام خدا قدیم می دانند بلکه جلد قران را هم قدیم می دانند.[4]

اشاعره صفتی را به عنوان صفت نفسی بر ذات خداوند قائلند و این کلام نفسی را هم متصف به قدمت می دانند و چون کلام نفسی قائم به ذات خداوند تبارک است پس قرآن که کلام خداوند است قدیم است.

مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه می فرماید: اطلاق متکلم درباره خداوند تبارک و تعالی نه به صورتی که معتزله می گویند صحیح است و نه به صورتی که اهل تحقیق عقیده دارند صحیح است.

ایشان عقیده داشتند تکلم درباره خداوند متعال به این صورت است که: هیچ کدام از این عقاید درست نیست، بلکه مسأله خداوند تعالی و کلام خداوند متعال چیزی است که فقط کسانی که به مراتب عالی از علم معنویت و ریاضت رسیده اند می‌توانند به آن پی ببرند و اینکه ما قرآن را کلام خداوند و وحی الهی می دانیم به همین صورت است و حضرت امام رحمت الله علیه در آخر کلامشان فرموده اند : ما این معنایی که ما میگوییم نه تنها برای اشاعره قابل درک نیست ، بلکه برای معتزله و دیگران هم قابل درک نیست.

نظر استاد:

نظر امام در این باب ؛ فوق العاده است و الان در دسترس ما نیست و در زمان ما کسی از اساتید و فضلا به آن مرحله و مرتبه نمی رسد. و نظر ما این است که به ظاهر معتقدیم و آنچه که از ظاهر آیات و روایات استفاده می شود همان چیزی است که ما آن را طی کردیم برای بطلان کلام اشاعره در ارتباط با کلام نفسی راه مفید و قانع کننده ای است و بیش از این نه در اختیار ما است و نه در این زمانه امکان پذیر و قابل طرح است.

نظر مرحوم امام را ما قبول نداریم بخاطر اینکه مقدماتش فراهم نیست و بنا بر آن مبنای امام ( ره ) ما کلام خدا را نمی فهمیم و طریق ما همان بود که بیان کردیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo