موضوع: كتاب الطهارة/الوضوء /نواقض الوضوء بررسی ناقضيت وذی مذی ودی

 

دسته اول و دوم روایات در جلسه قبل قابل جمع نیستند چون نسبت بین آنها تباین است و در جایی که بین خبرین متعارضین تعارض باشد باید دنبال مرجحات بود و مرجحات در اینجا هم جهتی و هم دلالی و هم سندی است

مرجح جهتی: این روایات موافق با عامه است و دسته اول مخالف با عامه است چون عامه مذی را ناقض می داند طبق روایات «خذ ما خالف العامه و الترک ما وافق العامه» باید دسته اول اختیار شود پس دسته دوم از روی تقیهصادر شده است یا حمل بر استحباب شود مثل مرحوم شیخ یا مثل شیخ حر عاملی سوال را انکاری گرفت اولم یتوضأ انکار وضوی بعد از مذی است[1]

مرجح دلالی : دلالت دسته اول مستند مشهور است و شهرت دارد لذا برتری بر دسته دوم دارد

مرجح سندی : چون سند این روایات دسته اول صحاح اند و اما دسته دوم برخی مرسل و برخی صحاح اند ضمن اینکه روایات دسته اول با روایاتی که نواقض وضو را شمرده اند مطابقت دارد.

اما دسته سوم روایات : نیازی به بحث ندارد چون مرجحات دسته اول آنقدر قوی است که به دسته سوم نمی رسد لذا فقها دسته سوم را حمل بر استحباب یا تقیه کردند

اما دسته چهارم توان معارضه را ندارد چون یک قسم آن موافق با دسته اول است وقتی مذی از روی شهوت بر حسب دسته چهارم ناقض نیست به طریق اولیٰ خروج آن بدون شهوت ناقض نیست و دلیل ما همان مرجحات است.

این راه حل از چند جهت مساعدت دارد :

جهت اول : امام علیه السلام در روایت برید بن معاویه مذی را مثل اخلاط سینه و آب دهان دانسته اند فی روایة بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا (علیه السلام) عَنِ الْمَذْيِ‌ فَقَالَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ ثَوْبٌ وَ لَا جَسَدٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمُخَاطِ وَ الْبُصَاق‌.[2]

جهت دوم : امام علیه السلام در صحیحه زراره فرمودند که این آب مذی به منزله اخلاط سینه است «فَإِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ النُّخَامَة»[3]

جهت سوم : در روایت شحام فرمودند مثل آب دهان و اخلاط سینه است «إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْبُزَاقِ‌ وَ الْمُخَاطِ».[4]

و من هنا ظهر : که ودی و وذی هم مثل مذی ناقض وضو نیست چون روایتی نیست فقط روایت صحیحه عبدالله ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: ثَلَاثٌ يَخْرُجْنَ مِنَ الْإِحْلِيلِ وَ هُنَّ الْمَنِيُّ وَ فِيهِ‌ الْغُسْلُ وَ الْوَدْيُ فَمِنْهُ الْوُضُوءُ لِأَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ‌ دَرِيرَةِ الْبَوْلِ قَالَ وَ الْمَذْيُ لَيْسَ فِيهِ وُضُوءٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَنْفِ.[5] سه چیز است که از منافذ بدن خارج می شود منی و ودی و بول بعد فرمودند برای منی غسل و برای ودی وضو گرفت چون از مجرای بول خارج می شود بعد فرمودند برای وذی ، وضو نمی خواهد چون به منزله آب بینی است که خارج می شود و فقها این صحیحه را از سه جهت بررسی کرده اند :

جهت اول : این صحیحه می‌خواهد بگوید اگر آبی قبل از استبرا و بعد از بول خارج شد نجس است لذا منظور از وضوی بعد از ودی اشاره به عدم استبراء دارد.

جهت دوم : این روایت حمل بر تقیه شود که مرجح جهتی است.

جهت سوم : وضو گرفتن بعد از ودی مستحب است.[6]

ما هر سه وجه فوق را تایید می کنیم چون اولا صحیحه ابن رباط و ... ودی را ناقض وضو ندانست و دیگر نیازی به صحیحه عبد الله بن سنان نیست و ثانیا اگر بین آنها معارض باشد دسته اول روایت مقدم است بخاطر آن مرجحات ذکر شده

مسئله چهارم (برخی از مواردی که وضو مستحب است) بعد از مذی و وذی ، کسی که به دیگری ظلم کرد ، دروغ گفتن، خواندن شعر باطل ، قی کردن یا خون دماغ ، بوسیدن زن از روی شهوت، دست زدن به سگ، دست زدن به فرج، دست زدن به داخل مقعد و آلت، خندیدن در نماز، خارج کردن خون از بدن که برخی از روایات را در ذیل می‌آوریم:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ‌ الْكَذِبَةُ تَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ تُفَطِّرُ الصَّائِم‌.[7]

موثقة سماعة قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ نَشِيدِ الشِّعْرِ هَلْ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ أَوْ ظُلْمِ‌ الرَّجُلِ‌ صَاحِبَهُ‌ أَوِ الْكَذِبِ فَقَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ يَكُونَ شِعْراً يَصْدُقُ فِيهِ أَوْ يَكُونَ يَسِيراً مِنَ الشِّعْرِ الْأَبْيَاتَ الثَّلَاثَةَ وَ الْأَرْبَعَةَ فَأَمَّا أَنْ يُكْثِرَ مِنَ الشِّعْرِ الْبَاطِلِ فَهُوَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ.[8]

این روایت تعارض دارد با روایتِ مُعَاوِيَةَ بْنِ مَيْسَرَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ إِنْشَادِ الشِّعْرِ هَلْ‌ يَنْقُضُ‌ الْوُضُوءَ قَالَ لَا.[9]

مرحوم شیخ (قدس سره) بین این دو روایت جمع کرد و روایت وضوء را بر استحباب حمل کرد چون اجماع بر عدم وجوب است و موارد نقض وضوء در روایت حصر است و همچنین روایت شده که حضرت أمیرالمؤمنین(علیه السلام) در بعضی خطب بر منیر شعر انشاء کرد در حالی که بعدش وضو نگرفت.

صحیحه أبی عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ - اسم الحذاء، زیاد بن عیس ثقة من أصحاب الصادق و الباقر( علیهما السلام) مات فی حیات أبی عبدالله(علیه السلام)- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: الرُّعَافُ‌ وَ الْقَيْ‌ءُ وَ التَّخْلِيلُ يُسِيلُ الدَّمَ إِذَا اسْتَكْرَهْتَ شَيْئاً يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ إِنْ لَمْ تَسْتَكْرِهْهُ لَمْ‌ يَنْقُضِ الْوُضُوءَ.[10] مرحوم شیخ(رحمة الله علیه) فرمود این خبر حمل بر استحباب می‌شود.[11]

موثقه أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا قَبَّلَ‌ الرَّجُلُ‌ الْمَرْأَةَ مِنْ شَهْوَةٍ أَوْ مَسَّ فَرْجَهَا أَعَادَ الْوُضُوء[12] بر استحباب حمل می‌شود به قرینه خبر دیگر مانند خبر عبدالرحمن عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَسَ‌ فَرْجَ‌ امْرَأَتِهِ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ شَاءَ غَسَلَ يَدَهُ وَ الْقُبْلَةُ لَا يُتَوَضَّأُ مِنْهَا.[13]

ظاهر روایت أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنْ‌ مَسَ‌ كَلْباً فَلْيَتَوَضَّأْ.[14] بر استحباب حمل میشود چون اکتفا نصوص در مس کلب این است که دست را بشویید کما عن مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْكَلْبِ السَّلُوقِيِ‌ فَقَالَ إِذَا مَسِسْتَهُ‌ فَاغْسِلْ‌ يَدَكَ.[15]

موثقه عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَمَسُّ بَاطِنَ‌ دُبُرِهِ‌ قَالَ نَقَضَ وُضُوءَهُ وَ إِنْ مَسَّ بَاطِنَ إِحْلِيلِهِ فَعَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْوُضُوء[16]

موثقه سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ قَالَ.... الضَّحِكُ‌ فِي‌ الصَّلَاةِ وَ الْقَيْ‌ءُ.[17]

أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: الرُّعَافُ وَ الْقَيْ‌ءُ وَ التَّخْلِيلُ‌ يُسِيلُ الدَّمَ إِذَا اسْتَكْرَهْتَ شَيْئاً يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ إِنْ لَمْ تَسْتَكْرِهْهُ لَمْ‌ يَنْقُضِ الْوُضُوءَ.[18]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo