درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1400/12/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/الوضوء /فصل فی افعال الوضوء - شستن صورت - ادله - حد صورت - روایات و اختلاف نسخ - راهحلهای تعارض - نظر استاد
اولین فعل وضو : شستن صورت بهحسب طول از مرکز روئیدن مو تا چانه حد وضو است و بهحسب عرض مابین انگشت ابهام ( انگشت شست ) و وُسطیٰ است ( انگشت کناری سبابه ). در اینجا دو بحث وجود دارد :
بحث اول (ادله شستن صورت): سه دلیل ذکرشده است :
دلیل اول : اجماع علماء اسلام بلکه از ناحیه فقها جزء ضرورت دین شمردهشده است.
دلیل دوم: آیه ﴿اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم﴾[1] که امرِ به شستن دلالت بر وجوب دارد و غَسل یعنی عبور دادن آب از صورت بهطوریکه جاری شود؛ اما مسح آن است که به آب مرطوب شود بدون اینکه جاری شود.
دلیل سوم : سنت متواتره است منها صحیحه زراره و بکیر است أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ تَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ- فَغَمَسَ يَدَهُ الْيُمْنَى فَغَرَفَ بِهَا غُرْفَةً- فَصَبَّهَا عَلَى وَجْهِهِ فَغَسَلَ بِهَا وَجْهَه[2] . فرمودند پیامبر دست راست را در درون تشتی فرو بردند و یک مشت آب برداشتند و به صورت ریختند و صورت را شستند.
بحث دوم (حد وجه):در این باره بین مذاهب اختلاف است اما طبق مذهب شیعه آب را از رستنگاه موی سر، از جلو جاری میکنند و دست را از همانجا تا چانه میکشند و از عرض بین انگشت ابهام و وسطی مقیاس میکنند اما به داخل گوش و دهان و چشم وجه گفته نمیشود.
در معنای وجه گفتهاند که اسم است برای جایی که روبرو میشوند؛ اینکه میگویند روبرو شدهاند یعنی صورت بهصورت میباشند، درباره حد وجه روایات معتبری است اما عمده روایت زراة بن اعین از امام باقر علیهالسلام است و این روایت موردبحث شده که نیاز به فقه الحدیث و بررسی پارهای از اشکالات دارد.
این صحیحه دو نسخه دارد:
نسخه اول: در کافی و التهذیب[3] عبارت بدین صورت است مَا دَارَتْ عَلَيْهِ السَّبَّابَةُ وَ الْوُسْطَى وَ الْإِبْهَامُ کلمه سبابه آمده است ما دارت حد دایره عرضی را بیان میکند؛ اما در ادامه بجای اینکه بگوید جریان آب را به سه انگشت از طول بکشید میفرماید به دو انگشت کشیده شود وَ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ الْإِصْبَعَانِ مِنَ الْوَجْهِ .
متن روایت : علي بن إبراهيم، عن أبيه: ومحمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة قَالَ: قُلْتُ لَهُ (ابی جعفر علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ حَدِّ الْوَجْهِ الَّذِي يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُوَضَّأَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْوَجْهُ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِغَسْلِهِ الَّذِي لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَزِيدَ عَلَيْهِ وَ لَا يَنْقُصَ مِنْهُ إِنْ زَادَ عَلَيْهِ لَمْ يُؤْجَرْ وَ إِنْ نَقَصَ مِنْهُ أَثِمَ مَا دَارَتْ عَلَيْهِ السَّبَّابَةُ وَ الْوُسْطَى وَ الْإِبْهَامُ مِنْ قُصَاصِ الرَّأْسِ إِلَى الذَّقَنِ وَ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ الْإِصْبَعَانِ مِنَ الْوَجْهِ مُسْتَدِيراً فَهُوَ مِنَ الْوَجْهِ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ الْوَجْهِ قُلْتُ الصُّدْغُ لَيْسَ مِنَ الْوَجْهِ قَالَ لا.[4]
نسخه دوم: در من لایحضره الفقیه[5] عبارت بدین صورت است مَا دَارَتْ عَلَيْهِ الْوُسْطَى وَ الْإِبْهَامُ سبابه ندارد و ضمن اینکه وسطی طولانیتر از سبابه است لذا برای تعیین مقیاس عرض صورت، اگر با وسطی انجام شود طولانیتر از سبابه میشود و مقیاس مشکل پیدا میکند.
وجوه رفع تنافی بین دو نسخه :
وجه اول : «واو» در نسخه کافی به معنای «أو» است یعنی بین این دو مخیر هستید که عرض را بهاندازه ابهام و سبابه بگیرید و یا به ابهام و وسطی بگیرید.
نقد استاد: این وجه صحیح نیست چون هیچکدام از فقها قائل به تخییر نیستند بااینکه مقیاس وسطی طولانیتر از سبابه است.
وجه دوم: منظور حد طولی و عرضی است که در حد طولی معیار بین سبابه و ابهام است اما در حد عرضی معیار ابهام و وسطی است ولی چنین قرینهای بر آن نداریم.
نظر استاد: نسخه من لا یحضر قابلقبول است چون نام سبابه در نسخه کافی بیاثر است و فایدهای ندارد چون نمیتواند حد بین فاصل بین ابهام و سبابه مقیاس باشد نه در طول و نه در عرض، و مهمترین قرینه در نسخه کافی عبارت و ما جرت علیه اصبعان من الوجه است که اگر ذکر سبابه درست بود باید گفته میشد ثلاثة اصابع.
نتیجه: این روایت دو دلالت دارد یکی: حد طولی که از رستنگاه تا چانه است و دیگر: حد عرضی که ما دارت علیه الوسطی و الابهام را بیان میکند.
سؤال: منظور از این دوران چیست ابن جنید به نقل از علامه در مختلف میگوید که مابین این دو انگشت از بالا به سمت پایین که کشیده میشود شبیه دایره میشود لذا این دایره فقط عرض را شامل میشود اما مرحوم حکیم میفرماید دایره صورت، به اعتبار سر است چون سر دایره است، صورت را هم دایره میگویند.
نظر استاد: دایره همان دایره هندسی است که یک نقطه وسط هست و این نقطه وسط وصل به قُطرهای مختلفی میشود که ابهام و وسطی قطرهای دایره را تشکیل میدهند.