درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1400/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:كتاب الطهارة/الوضوء /فصل في افعال الوضوء-فقه الحدیث و الدرایة الحدیث در مورد صحیحه زراره در مورد شستن صورت
بحث امروز درباره فقه الحدیث و درایة الحدیث درباره صحیحه زراره پیرامون حد صورت است. چون اشکالاتی بر دلالت این صحیحه واردشده و قبل از پاسخ به این اشکالات باید چند عبارت از این صحیحه را بررسی کرد :
اول : سؤال از حد وجه شد. حد در لغت یکی به معنای منع و دیگری حد بین دو چیز است منظور امام علیهالسلام به معنای دوم است یعنی چه اندازه و فاصلهای از صورت باید شسته شود.
دوم : قصاص: نوشتهاند «مثلثّة القاف» قصاص هم به ضمه و هم فتحه و هم کسرهی قاف خوانده میشود، یعنی انتهای موی سر از جلو و عقب را میگویند برخی میگویند انتهای روئیدن موی سر از جلوی پیشانی است و به نظر معنای دوم مراد است و قصاص همان رستنگاه مو است.
سوم : عبارت «الوجه الذی امر الله تعالی بغسله الذی لا ینبغی لاحد أن یزید علیه و لا ینقص منه» که کلمه «الوجه» مبتدا و خبر آن «ما دارت علیه السبابة و الوسطی» است ، در اینجا دو تا موصول است که هر دو موصول صفت برای وجه است و جمله «و لا ینقص منه» عطف بر یزید علیه است، حرف لا در اینجا زائده است و برای تاکید نفی در کلمه لا ینبغی است که تاکید کرده آب باید از رستنگاه مو ریخته شود.
چهارم : عبارت «ان زاد علیه لم یوجر» صله بعد از صله برای موصول است که در میان مشهور فقها صله بعد از صله شهرت ندارد اما مانعی ندارد و در قرآن در سوره بقره آیه ۲۴ آمده ﴿فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ﴾ برخی از محدثین و فقها احتمال داده اند این عبارت فوق در حدیث، تفسیر برای لا ینبغی باشد ولو اینکه جمله شرطیه است جمله شرطیه میتواند جمله مفسره هم باشد و برخی احتمال داده اند جمله معترضه است.
پنجم : مراد از ذقن محل اجتماع دو طرف ریش است که میشود چانه « الذقن هو مجمع اللحیین الذین ینبت علیهما الإسنان السّفلی »[1] اللحیان تثنیه اللَحْی (سکون حاء) که خود لحی به استخوان حَنک معروف است یعنی آن دو تا استخوانی که لحیه را تشکیل می دهند و وقتی عمامه برای تحت الحنک باز میشود به زیر این استخوان انداخته میشود.
ششم : حد صورت دو قسم است ، یک : حد طولی. و دوم :حد عرضی که مراد امام علیهالسلام از «مِن قصاص» حد طولی و منظور از «ما دارت علیه السبابه» حد عرضی است و اما در متعلق «مِن قصاص» سه احتمال است ، یک : دارت است و دوم محذوف است بهعنوان اینکه صفت است مثلاً دوریّا قصاصا و سوم :حال برای موصول است که خبر از کلمه الوجه است و لفظ مِن ابتدائیه و الی هم انتهاییه است.
مرحوم شیخ محمد تقی آملی[2] دو وجه درباره طول و عرض صورت ذکر کردهاند :
وجه اول : طول و عرض صورت به ملاحظه قامت انسان است چون قامت انسان طول و عرض دارد و از رستنگاه مو به پایین طول و از دو طرف لحیه عرض است.
وجه دوم : همیشه طول، مقدم بر عرض است چون ابتدا خط طولی بر صفحه کشیده میشود بعد خط عرضی لذا اول امام طول را فرمودند بعد عرض را.
هفتم : امام علیهالسلام فرمودند «و ما جرت علیه الاصبعان» به دنبال آن کلمه «مستدیرا» آوردند. برخی از فقها می فرمایند ما جرت با مستدیرا یک معنا دارد و در اصل این مستدیرا صفت برای جریانا در تقدیر است که اشاره دارد که دو تا انگشت ابهام و وسطی از رستنگاه مو تا چانه بر وجه دایره جاری میشود.
مرحوم شیخ انصاری[3] قائل است که دایره هندسی نیست بلکه عرفی است و به مرحوم شیخ بهایی[4] نسبت داده اند که دایره هندسی منظور است.
وفیه: به نظر ما دایره عرفی و هندسی با هم فرقی ندارند و فقط فرقشان در اقطار و اقسام دوایر است از قبیل دایره هندی و رصدی.
هشتم : فقهای امامیه حد صورت را بهاندازه دو طرف انگشت شَست و وسطی میدانند هم ازنظر عرض و طول که آب را از رستنگاه مو به پایین جاری کرده و آنگاه ابهام را به سمت راست و وسطی را به سمت چپ بگذارد و تا آخر چانه محل جمع ریش ( زیر چانه لازم نیست ) میکشد. عامه درباره عرض صورت اختلاف دارند برخی میگویند آنچه چشم میبیند عرض صورت است حتی گوش و داخل دهان و بینی مثل شافعی؛ اما مالکی و حنبلی میگویند سفیدیهای اطراف گوش که به سمت موی سر وصل است نیازی به شستن نیست اما با دست تر مس شود اما ازنظر طول ، شافعی و مالکی و حنبلی میگوید آن کسی که ریش ندارد تا آخر چانه محسوب میشود و آنکه ریش بلندی دارد تا آخر ریش محسوب میشود فقط شافعی میگوید واجب است زیر چانه هم شسته شود.