درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1401/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (فصل فی افعال الوضوء - مسح سر - تعابیر درباره مسح سر که استفاده نکردن از آب جدید در مسح است - اشکال به آب جدید استفاده کردن - جواب)
ارکان سوم وضو: مسح سر است و اموری مطرح میشود:
امر اول: مسح سر نیاز به آب جدیدی ندارد و باید با همان تری دست انجام شود خلافا للعامه. در مسئله بیست و پنجم همین باب این بحث بهعنوان یک مسئله مطرح میشود اما ما همینجا بحث میکنیم دلیل فقها هم اجماع عملی و محصل فقها است یعنی هم فتوا دادند که آب جدیدی نمیخواهد و هم صراحتاً گفتهاند که همه فقها اجماع دارند که سیره عملی همان اتفاق هست و روایات هم نقلشده است اما تعابیر در روایات باید دیده شود.
تعبیر اول: کلمه بَلّة از ریشه بلل که همان تری است روایت صحیحه زراره است متن روایت: وبإسناده عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن زرارة قال: قال أبو جعفر عليه السلام: إن الله وتر (خدا یکی است) يحب الوتر فقد يجزيك من الوضوء ثلاث غرفات: واحدة للوجه، واثنتان للذراعين، وتمسح ببلة يمناك ناصيتك وما بقي من بلة يمناك ظهر قدمك اليمنى، وتمسح ببلة يسراك ظهر قدمك اليسرى.
اشکال: در رابطه با تَمسَح اشکال از مرحوم اصفهانی ره شده که تمسح عطف بر فاعل یُجزیک است وقتی فاعل یجزیک باشد معنایش این است که اگر کسی با تری دست روی سر را مسح کند کافی است و إجزاء اعم از واجب است لذا از این حدیث وجوب استفاده از تری دست در مسح استفاده نمیشود و حد آن این است که در مقام امتثال به شما میگویند شما امتثال کردید چون اجزاء در مقام امتثال است ولی وجوب در مقام انشاء است و هیچگاه از اجزاء وجوب به دست نمیآید به خاطر همین اشکال مرحوم اسکافی فتوا داده جایز است از آب جدید برای مسح استفاده شود و تعین در وجوب از آب دست در مسح سر ندارد.
جواب از فقها: اولاً: خلاف ظاهر عبارت است چون تمسح جمله فعلیه است و جمله فعلیه هیچوقت فاعل نمیشود و فاعل همیشه اسم است لذا برای اینکه بخواهید نظر مرحوم اسکافی صحیح باشد باید تمسح را به معنای مصدری گرفت یعنی یجزیک المسح در این صورت اضمار و تقدیر و تأویل خلاف ظاهر است چون اصل عدم تقدیر و تأویل است به خاطر همین ارتکاب خلاف ظاهر نظریه مرحوم اسکافی رد میشود.
ثانیاً از استاد: معطوف با معطوف علیه در حکم واحد است آنچه از یجزیک به دست میآید سه تا مشت آب گرفتن برای وضو است و آنچه از تمسح به دست میآید مسح سر و پا است لذا حکم معطوف غیر از حکم معطوف علیه است.
تعبیر دوم: کلمه ما بَقِیَ است در صحیحه ابن اُذینه است درباره معراج پیامبر اینکه وقتی حضرت برگشتند آیه وضو را نازل کردند و حضرت در مسح فرمودند امسح رأسک بفضل ما بقی فی یدیک من الماء که از ظاهر امر وجوب فهمیده میشود الا اینکه قرینهای بر استحباب باشد و استفاده میشود که در مسح آب جدیدی نمیخواهد.
تعبیر سوم: نداوة به معنای نَم است که در نامهای که علی ابن یقطین به حضرت موسی ابن جعفر علیهالسلام نوشت امام در جواب نوشتند وامسح بمقدم راسک و ظاهر قدمک من فضل نداوة وضوئک که این تعبیر دال بر وجوب است.
تعبیر چهارم: کلمه و لم یُعِد هما فی الاناء یعنی وقتی میخواهد مسح بکشد دست را دوباره به سمت آب نبرد، مثل علامه مجلسی و ملا محسن فیض کاشانی میگویند اینکه امام علیهالسلام بهجای ادخال، اعاده بکار بردند دو احتمال دارد:
اول: به خاطر دست چپ و راست است که دست باید برگردد به سمت مسح کردن و ثابت نمیماند.
دوم: به خاطر خود دست است یعنی این دست نباید به سمت آب جدید برود و با همان رطوبت مسح بکشد.
تعبیر پنجم: و لم یُجدد ماء یعنی آب جدیدی برندارد، تمانی این قیود و خصوصیات در این روایات فوق و اخبار بیانیه و صحیح نشان میدهد که شارع اهتمام ویژه دارد که برای مسح از همان آب دست استفاده شود و از آب جدید استفاده نکند لذا ما چند روایت داریم که اگر آب دست خشکشد برای مسح، از رطوبت ریش و ابرو آب بردارد و حق استفاده از آب جدیدی را ندارد.[1]