درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1401/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (مسح پا - روایات دال بر وجود مندوحه در تقیه - اشکالات به روایات)
دلیل سوم بر مشروعیت تقیه بهشرط وجود مندوحه دلالت برخی از روایات خاص است:
روایت اول: خبر ابراهیم بن شیبه است، متن روایت: وعنه، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن إبراهيم بن شيبة قال: كتبت إلى أبي جعفر الثاني (امام جواد علیهالسلام) عليه السلام أسأله عن الصلاة خلف من يتولي أمير المؤمنين عليه السلام وهو يرى المسح على الخفين، أو خلف من يحرم المسح وهو يمسح، فكتب عليه السلام إن جامعك وإياهم موضع فلم تجد بدا من الصلاة فأذن لنفسك وأقم، فان سبقك إلى القراءة فسبح.[1]
که نوشتم به حضرت که پشت سر یکی از مریدان آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام نماز میخوانم درحالیکه ایشان بر روی کفش مسح میکشد یا پشت سر کسی که مسح را حرام میداند و شستن را واجب میداند اما خودش مسح میکشد حضرت نوشتند که اگر در یک مکانی جماعتی برقرار شد و چارهای بهجز نماز با آنها را نداری برای خودت اذان واقامه بگو و در قرائت آنها تسبیح بگو، این حدیث دلالت دارد بر اینکه نمازخواندن پشت سر این افراد فوق درصورتیکه چارهای نباشد یعنی مندوحهای نباشد جایز است پس این روایت خاص به مندوحه است.
اما سه اشکال به حدیث فوق:
اولاً: سند روایت ضعیف است چون ابراهیم ابن شیبه توثیق ندارد مرحوم محقق همدانی ره[2] توجیه کرده که این آقا ابراهیم ابن هاشم است که توثیق دارد ولی مرحوم آقای خویی[3] جواب داده که سهو قلم بوده است و این همان ابراهیم بن شیبه است درهرصورت چون راوی برای ما مجهول است سند ضعیف است. ثانیاً: این روایت ربطی به بحث ما ندارد چون محل بحث نماز با عامه است اما این آقا از مریدان امیرالمؤمنین علیهالسلام است منتهی در یکجا در مسح بر پا تبعیت کرده است و شاید به این امام جماعت احکام نماز کامل نرسیده است و شاید درجایی بوده که ضرورت و تقیه داشته است.
ثالثاً: برفرض قبول سند، دلالت سند مخدوش است چون معارض دارد و آن روایاتی است که شیعیان را ترغیب میکند که در نماز عامه حتی در صف اول شرکت کنید و آن روایات مطلق است چه مندوحهای باشد و چه نباشد و چه چارهای باشد یا نباشد که در تعارض بین حجت با لاحجت تعارض غیر مستقر است و اصلاً تعارضی نیست.
روایت دوم: از دعائم الاسلام، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: لاَ تُصَلِّ خَلْفَ نَاصِبٍ وَ لاَ كَرَامَةَ إِلاَّ أَنْ تَخَافُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تُشْهَرُوا وَ يُشَارَ إِلَيْكُمْ فَصَلُّوا فِي بُيُوتِكُمْ ثُمَّ صَلُّوا مَعَهُمْ وَ اِجْعَلُوا صَلاَتَكُمْ مَعَهُمْ تَطَوُّعاً.[4] که پشت سر ناصبی و کرّامیه نماز نخوان مگر اینکه بر جان خودت بترسی که این ترسیدن دلالت بر مندوحه است که اگر مندوحه نبود نماز بخوان.
اما اشکالات به این روایت:
اولاً: روایات دعائم الاسلام مُرسله است و این کتاب مال قاضی محمد بن نعمان مصری است که منسوب به اسماعیلیه است. ثانیاً: اگر سند تام باشد اما مدعای ما که اقتدا به اهل سنت است را نمیرساند چون آن طرف ناصبی است. ثالثاً: روایاتی که اجازه نماز به علمای عامه میدهد مخصص اینگونه روایات میشود و این روایات را باید حمل کرد که افضل، مراعات کردن است یا اصلاً کنار گذاشته شود.
روایت سوم: از فقه الرضا علیهالسلام است که: وَ لاَ تُصَلِّ خَلْفَ أَحَدٍ إِلاَّ خَلْفَ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا مَنْ تَثِقُ بِهِ وَ تَدِينُ بِدِينِهِ وَ وَرَعِهِ وَ آخَرُ مَنْ تَتَّقِي سَيْفَهُ وَ سَوْطَهُ وَ شرَّهُ وَ بَوَائِقَهُ. پشت سر دو نفر نماز بخوانید کسی که از شمشیر و نیزههای او و شرارتهای او و دشنام ایشان در امانید و اگر هم میخواهید نماز بخوانید در حالت تقیه نماز بخوانید که تقیه آن مداراتی است.
مهمترین اشکال اینست که بر ما ثابت نشده که فقه الرضا، روایات امام رضا علیهالسلام است ضمن اینکه دلالتی بر مدعی ندارد چون در این روایت اقتدا به دو نفر بیان شد بدون اینکه بحثی از مندوحه بشود و اینکه تقیه هم مداراتی است یعنی اگر کسی امکان بر عدم تقیه دارد اما میخواهد حفظ وحدت کند اشکالی ندارد پس هیچ ضرورت و اضطراری نیست درحالیکه بحث ما در ضرورت و اضطرار است؛ اما عمده اشکال ما اینست که اصلاً این روایات خاصه اشارهای به اقتدا ندارد و کلمه خلف آمده نه ائتمام و اینکه امام دستور میدهد اذان و اقامه را خودت بگو معلوم میشود که شما در صف عامه که رفتید مثل دیوار باشید که در روایت این تعبیر آمده که بهمنزله دیوار باشید یعنی از آنها تبعیت نکنید.[5]