درس خارج فقه استاد مهدی احدی‌

1401/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (شرایط وضو - ادامه بحث تقدم و تأخر وضو و حدث - دو جواب از اشکال - اشکالات استاد)

بحث در این بود که اگر تاریخ وضو را می‌داند ولی تاریخ حدث را نمی‌داند مرحوم سید در عروه فرمودند که استصحاب بقای طهارت بدون هیچ معارضی جاری است لذا حق ندارید استصحاب حدث جاری کنید و بین آنها تعارض بیندازید و تساقط و به قاعده اشتغال تمسک بکنید.

نکته: در اصول بحث شده است که علت عدم جریان استصحاب در حادثین یا یکی از دو حادث، یکی از این سه چیز امر است:

اول: اولین رکن استصحاب مختل است یعنی یقین سابق وجود ندارد و دوم: شرط جریان استصحاب نیست که شرط این است که اتصال زمان شک به یقین احراز شود و سوم: وجود مانع است که مانع تعارض است که هرکدام از استصحاب حادثین اثر شرعی دارد و موضوع حکمی واقع شده است و با هم تعارض و تساقط می‌کنند. در اینجا باید دید وجه عدم‌ جریان استصحاب کدام یک از این سه امر است؟ سید می‌فرماید برای ما زمان اتصال شک به یقین محرز نشده است لذا استصحاب وضو یا طهارت بلامعارض است مثلاً ساعت اول می‌داند وضو گرفته و ساعت دوم حدثی سر زده است و یک وضویی هم گرفته و ساعت سوم شک دارد که حدث اول بوده یا وضو که اگر وضو اول باشد طهارت بعد طهارت می‌شود و حدث ناقض وضو است و اگر حدث اول باشد حدث ناقض وضو است و وضوی بعدی طهارت می‌آورد در اینجا زمان متیقن ما وضوی ساعت اول و زمان شک ما ساعت سوم است چون شک در تقدم و تأخر حدث و وضو داریم لذا نمی‌دانیم این وسط وضو یا حدثی اتفاق افتاده است چون ساعت دوم فاصله انداخته بین ساعت اول و دوم، یعنی زمان یقین به حصول طهارت دائر بین ساعت اول و دوم است لذا شک داریم که شک در بقاء چگونه است که آیا این بقای وضوی اول است یا وضوی بعد از حدث است؟ که نمی‌دانیم لذا در اینجا مانع عدم احراز اتصال زمان متیقن به زمان مشکوک شد و زمان متیقن دائر است که آیا در ساعت اول حادث شده یا در ساعت دوم یعنی آیا یقین به وضوی ما همان ساعت اول است یا یقین به وضو هم در ساعت دوم است؟ چون در ساعت دوم یک حدث بود و یک وضو پس این ظرف حصول حدث ساعت دوم بود که بین ساعت اول و ساعت دوم مردد شده که آیا این وضو و حدث کدام‌یک مقدم یا متأخر است؟

جواب اول از آقای بروجردی ره[1] : اتصال زمان متیقن و مشکوک یعنی مشکوک باید در امتداد متیقن باشد چون اگر در امتداد متیقن باشد عین متیقن می‌شود مثلاً شما یک ساعت قبل وضو گرفتید و یک ساعت بعد شک می‌کنید که وضو دارید یا نه؟ که این امتداد است یعنی مشکوک و متیقن شما وضو است که این معنا اینجا هم هست چون وقتی در تقدم و تأخر حدث شک می‌کنید در واقع شک می‌کنید که آیا ناقضی برای وضو آمده یا نه؟ یا همچنان وضو باقی است لذا بین مشکوک و متیقن اتحاد است چون اگر این حدث قبل از وضو باشد ناقضیت حدث احتمالی است چون احتمال دارد که بعد از وضو باشد و اگر بعد از وضو باشد بازهم ناقضیت حدث احتمالی است چون احتمال دارد قبل از وضو باشد پس مشکوک حدث است که این حدث چه قبل و چه بعد به معنای این است که ناقضیت وضو هست یا نیست؟ پس متیقن با مشکوک یک چیز شده است.

اشکال استاد به ایشان: اینکه احتمال می‌دهیم حدث قبل از وضو واقع شده است و به همین خاطر ناقضیت حدث را احتمال می‌دهیم حرف درستی است اما یک علم اجمالی داریم بین اینکه حدث یا قبل از وضو بوده یا بعد از وضو وقتی علم اجمالی به وجود حدث داریم این علم اجمالی منجز تکلیف است و باید احراز شود که آیا قبل از وضو بوده یا بعد از وضو که اگر بعد از وضو باشد و شک در بقای وضو داریم در اینجا مشکوک با متیقن از نظر زمان متصف است چون در زمان رخ دادن حدث شک می‌شود که آیا وضو دارم یا نه؟ و اگر قبل از وضو باشد در اینجا بین متیقن و مشکوک فاصله افتاده است چون زمان شک ما آن زمانی است که علم اجمالی داریم که حدث یا قبل از وضو بوده یا بعد از وضو و این علم اجمالی ما فاصله می‌اندازد بین زمان شک و یقین که زمان یقین ساعت اول بوده و زمان شک ساعت دوم بوده است چون در ساعت سوم شک در تقدم و تأخر داریم پس متیقن وضو و مشکوک بقای وضو و بین یقین به وضو و شک در بقای وضو علم اجمالی فاصله انداخته چون علم اجمالی هست که این حدث یا قبل یا بعد از وضو هست و لذا اشکال حل نشده که آن عدم‌ احراز زمان متیقن با مشکوک است.

جواب دوم از آقای خویی ره[2] : در جریان استصحاب میزان، اتصال زمان شک به زمان یقین نیست بلکه میزان، اجتماع یقین و شک فعلی در یک‌زمان است یعنی مکلف همین الآن هم شک در وضو و هم حدث دارد پس هم یقین و هم شک او فعلی است و اتصال شک و یقین در متغایرین است اما درجایی که شک و یقین متحدند اتصال نمی‌خواهد و همین اندازه که هر دو فعلی باشند کافی است مثلاً قبل از ظهر وضو داشت و یک ساعت بعد محدث شد و فراموش کرد که آیا حدث یا وضو کدام‌یک اول بوده است که ساعت سوم هم شک و هم یقین فعلی است.

اشکال استاد به ایشان: شک و یقین هر دو فعلی است و هر دو در زمان واحد است اما یکی نقض دیگری واقع شده است چون علم تابع معلوم است وقتی علم اجمالی است بین اینکه یک حدثی واقع شده در واقع احتمال می‌دهید که یقین به وضو نقض شده، وقتی علم فاصله افتاد بین یقین و شک قطعاً معلوم هم عوض می‌شود که دو معلوم و متیقن می‌شود یکی وضو و دیگری حدث و مصداق حدیث لانک کنت علی یقین می‌شود و مصداق لا تنقض الیقین بالشک نمی‌شود بلکه نقض یقین به یقین می‌شود و چون شک در تقدم و تأخر است شبهه مصداقیه می‌شود که آیا چنین علم اجمالی به وجود حدث مصداق لاتنقض الیقین بالشک هست یا نه؟ بلکه مصداق انقضه بیقین آخر می‌شود.


[1] حاشیه بر کفایه ج۲ ص۴۳۲.
[2] التنقیح ج۵ ص۹۹.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo