درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1401/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (شرایط وضو - دو دلیل مشهور در بحث جلسه قبل - اشکال آقای خویی ره - جواب استاد)
بحث در مستند مشهور فقها بود که روایت اول در جلسه قبل بیان شد.
روایت دوم: مثل روایت اول از علی بن اسباط است و فرق آن این است که مرحوم شیخ آن روایت اول را از احمد بن محمد عیسی نقل کردند و این روایت را از محمد بن احمد بن یحیی نقل کرده و هر دو موثقهاند و در هر دو روایت امام علیهالسلام امر فرمودند چهار رکعتی بخوان اما نفرمودند این چهار رکعتی جهر یا اخفات خوانده شود.
روایت سوم: از برقی در محاسن که روایت مرفوعه است.
متن روایت: أحمد بن أبي عبد الله البرقي، في (المحاسن) عن أبيه، عن العباس بن معروف، عن علي بن مهزيار، عن الحسين بن سعيد يرفع الحديث قال: سئل أبو عبد الله عليه السلام عن رجل نسي من الصلوات لا يدري أيتها هي قال: يصلي ثلاثة وأربعة وركعتين فان كانت الظهر أو العصر أو العشاء فقد صلى أربعا، وإن كانت المغرب أو الغداة فقد صلى»[1] . از امام صادق علیهالسلام پرسید مردی یکی از نمازها را فراموش کرد و یادش رفت که چند رکعتی بود حضرت فرمودند یصلی ثلاثا و اربعا و رکعتین که یک نماز سه و چهار و دو رکعتی میخواند تا اینجا متن این روایت مثل دو روایت قبلی است اما یک اضافهای دارد که فان کانت الظهر او العصر او العشا فقد صلی اربعا که اگر نماز فراموش شده ظهر یا عصر یا عشا باشد یک چهار رکعتی خوانده است و این نشان میدهد که امام شخص را مخیر بین جهر و اخفات گذاشتهاند بعد فرمودند که اگر نماز مغرب یا صبح را از دست داده بود یک سه رکعتی و دو رکعتی خوانده است و جبران شده است.
اشکال آقای خویی ره:[2] این روایات ربطی به بحث ما ندارد چون این روایت مربوط به موارد علم و تعمد است یعنی کسی که میداند یکی از نمازهایش از دست رفت یا عمداً یکی از نمازها را نخوانده است و ربطی به مسئله غفلت و نسیان ندارد چون کسی که فراموش کند یا غافل یا جاهل بشود در آنجا اصل نماز بر او واجب بوده وقتی عالم شد باید اصل نماز را بخواند اما نسبت به آن نمازی که فراموش کرده که جهر یا اخفات بوده وظیفهای ندارد مگر اینکه عمداً ایشان فریضهای که مردد بین سه فریضه است را از دست داده باشد لذا هر سه روایت مربوط به مورد خاص است که فریضهای را از دست داده و آن فریضه دایر بین سه فریضه است اما بحث ما آنجایی است که فریضه را از دست نداده و انجام داده است و علم به وقوع حدث است اما زمان حدث را نمیداند.
جواب استاد: مشهور فقها اگر از این روایت حکم به تخییر را استفاده کردهاند به خاطر ظهور اطلاقی روایت است نه به خاطر محل ورود و صدور روایت همانطوری که در قاعده استصحاب از لا تنقض الیقین بالشک استفاده شد درحالیکه این قاعده لا تنقض مربوط به مورد خاص - چُرت زدن- است همچنین از اطلاق یصلی رباعیة استفاده میشود که کفایت از جهر و اخفات میکند و آقای خویی باید این ظهور روایت را قید بزنند.
مسئله ۴۲: در این مسئله دو فرع وجود دارد:
فرع اول: بعد از هر یک از دو وضو یک نماز نافله خواند آنگاه علم اجمالی پیدا کرد که بین آن حدثی رخ داده است که در اینجا دو قول است:
قول اول (اکثر فقها): مثل مسئله سابق است اما در واجبین اعاده دو نماز واجب بود اما در نافلتین اعاده، مستحب است و دلیل آن این است که علم اجمالی منجز تکلیف است و فرقی بین تکلیف الزامی و غیر الزامی نیست.
قول دوم (از آقای خویی ره): تفصیل دادهاند بین نوافل مبتدئه و غیر آن (نافله مبتدئه یعنی نافلهای که سبب خاصی برای خواندنش وجود ندارد چون نماز قربان کل تقی هست نافله میخواند اما غیر آن سبب خاصی دارد مثل نافله شب) که در نوافل مبتدئه قاعده فراغ جاری نمیشود چون قاعده فراغ برای برداشتن وجوب اعاده است و نوافل اگر قضا شود نه اعاده و نه قضا دارد لذا قابل تدارک نیست اما در نوافل غیر مبتدئه قاعده فراغ جای میشود آنهم دو قاعده فراغ در وضوی اول و دوم و تعارض و تساقط و مرجع قاعده اشتغال است چون مخالفت قطعیه بوجود نیاید البته مخالفت قطعیه در نوافل حرام نیست اما ایشان میفرماید مخالفت قطعیه در نوافل قبیح است چون که بخواهی قلباً ملتزم بشوی این نماز قبول است ازاینجهت قبیح است.
اشکال استاد: علم اجمالی منجز تکلیف است چه در نوافل مبتدئه و غیر آن چون علم اجمالی به فساد احد الصلاتین است اما نمیداند کدام فاسد است و اشتغال جاری میشود نه فراغ تا به تعارض وتساقط برسد.