درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1402/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (فصل فی شرایط وضو - فرق بین کثیر الشک و وسواس - علت عدم اعتنای کثیر الشک به شک خود - درایه الحدیث)
مسئله ۴۶ (کثیر الشک در وضو): اکثر فقها فرمودهاند هم در اجزاء و شرایط و موانع نباید کثیر الشک به شک خودش اعتنا بکند و در اینجا دو امر بحث میشود:
امر اول (فرق بین کثیر الشک و وسواسی): کثیر الشک یک امر عقلایی است چون در میان عقلا رایج است که مکلف عمل خودش را مواظبت میکند که نه نقیصه و نه زیادی رخ بدهد اینجاست که شک میکند که آیا مثلاً رکعتی را کم یا زیاد کرده یا نه؟ اما وسواسی عقلایی نیست و عقلا به احتمالات او توجهی نمیکنند مثل آیا آب به ناخن در وضو رسیده یا نه این احتمالات منشأ عقلایی ندارد.
امر دوم: چرا فقها حکم به عدم اعتبار شک کثیر الشک میکنند؟ علت آن روایات است:
منها: صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیهالسلام است «قال علیهالسلام اذا کثر علیک السهو فامض علی صلاتک فانه یوشک أن یدعک انما هو من الشیطان» در اینجا به مباحثی اشاره شده است
بحث اول: در روایت اشاره به سهو شده است و اسمی از شک برده نشده است چون سهو با شک فرق میکند سهو آن چیزی است که انسان میداند و گرفتار غفلتی شده اما شک را انسان از اول نمیداند حال آیا این حدیث با اینکه اشاره به سهو شده است دلیل بر کثیر الشک میشود یا نه؟ که «کثر علیک السهو» بشود کثیر الشک؟ بسیاری از بزرگان و محدثین میفرمایند یقیناً در اینجا مراد از سهو، شک است چون حکم سهو با شک فرق دارد و هرگز درباره سهو کلمه امضا و فامض نمیآید که مثلاً در سهو در رکن کلمه فامض نمیآید لذا منظور از سهو شک است و در روایات دیگر که مربوط به کثیر الشک است کلمه سهو آمده است که ما میفهمیم روایات سهو مختص به سجده سهو نیست و شک هم هست فقط شهید ثانی قائل است که این سهو در اینجا اعم است از سهو و شک است درحالیکه این حرف شهید ثانی مخالف با کلمه فامض و آن روایات است که در باب سهو آمده که اشاره به سجده سهو ندارد.
بحث دوم: در «انما هو من الشیطان» که ضمیر هو به کثیر السهو و الشک برمیگردد مرحوم فاضل تستری فرمودند چون انما ابتدای کلام و در مقام تعلیل است گویا از امام سؤال شده است که چرا کثیر الشک نماز خودش را امضا بکند یعنی به شک خودش اعتنا نکند برای این است که کثیر الشک گرفتار وسوسه شیطان شده است لذا این امضا یعنی عدم اعتنا باعث میشود که شیطان از او مأیوس بشود که ان یدعک یعنی شیطان او را رها میکند.
بحث سوم: این حدیث مربوط به باب نماز است و ربطی به وضو ندارد درحالیکه بحث ما در کثیر الشک در وضو است یا لااقل اگر این حدیث عام باشد از عموم این حدیث مطلق کثیر الشک اعم از نماز و حج و وضو استفاده میشود و باید یک روایتی مثلاً بفرماید کثیر الشک در باب وضو قابل اعتنا نیست که چنین روایتی نداریم.
اما ما جواب میدهیم که این ضمیر هو به کثیر الشک برمیگردد نه به شک در خصوص نماز لذا در اینجا صغری و کبری داریم صغری این است که کثیر الشک در نماز نباید به شک خودش اعتنا بکند و کبری این است که هرکسی شیطان را نافرمانی کند شیطان او را رها میکند پس کثیر الشک باید شیطان را مخالفت بکند چه در نماز و چه در غیر آن باشد اینجاست که بسیاری از بزرگان فرمودند گرچه حدیث در مورد نماز است اما موردِ خاص باعث نمیشود حدیث در همان موردِ خاص استفاده بشود چون اینجا مورد خاص صغری است و کاری به صغری نداریم که صغریات نماز و حج و ... است و ما دنبال کبری هستیم که هر کسی شک زیادی بکند و به شک خودش اعتنا نکند شیطان او را رها میکند.