درس خارج فقه استاد مهدی احدی‌

1402/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (فصل فی الجیبره - ادامه احکام جرح مجبور- اما دلیل تعین مسح‌ بر بشره در صورت برداشتن جبیره – اشکال و نظر استاد)

حکم چهارم جبیره: لازم نیست مسح بر جبیره به رطوبت وضو باشد زمانی که آن مسح‌ بجای غَسل و شستن انجام بگیرد.

توضیح ذلک: جبیره یا در موضع غَسل است که در اینجا وظیفه‌اش این است که اطراف جبیره را بشوید و بر روی آن مسح کند و اگر دست شستن یا مسح را ندارد آب را به سمت جبیره جاری کند؛ و لازم نیست مسح‌ به رطوبت با آب وضو باشد و از آب جدید می‌توان استفاده کند حال اگر می‌خواهد مسح بر جبیره کند چنانچه وهو المختار که اینجا باید رطوبت را به تمام‌ قسمت جبیره برساند و حتماً باید رطوبت با دست کشیده بشود و مسح‌ انجام بشود. شهید اول در ذکری فتوا داده‌اند که مسح بر قسمتی از جبیره کافی است و استیعاب یعنی همه جبیره را بگیرد لازم نیست.

اشکال استاد: همان‌طوری که مسح بر بشره زمانی صادق است که مستوعب باشد همچنین مسح‌ بر جبیره هم زمانی صادق است که مستوعب باشد چون مسح بر جبیره بدل از وضو است و بدل تابع مبدلٌ منه است لذا تناسب بین حکم و موضوع ایجاب می‌کند که ما در جبیره قائل به استیعاب باشیم که موضوع بدلیت است که مسح بدل غَسل است. نعم: در رساندن آب به‌تمامی قسمت جبیره دقت لازم نیست همین اندازه که صدق عرفی بکند کافی است اما اگر مواضع مسح جبیره باشد مثلاً کل سر را باندپیچی کرده باشد در اینجا روایات می‌فرماید مسح‌ بر جبیره کند و امسح در روایت اطلاق دارد هم در موضع مسح و هم غَسل را شامل می‌شود.

حکم پنجم: مرحوم سید فرمودند مسح‌ بر جبیره در صورتی است که مسح بر بشره ممکن نباشد و همچنین برداشتن جبیره ممکن نباشد حال اگر برداشتن جبیره ممکن بود احتیاط واجب آن است که جبیره را بردارد و به بشره مسح کند حتی اگر شستن محل جبیره ممکن نباشد بازهم مسح بر جبیره خالی از قوت نیست اما احتیاط مستحب آن است که بین مسح بر جبیره و مسح بر محل جبیره جمع بکند.

اما دلیل تعین مسح‌ بر بشره در صورت برداشتن جبیره: آقای حکیم و مرحوم خویی به قاعده اقربیت تمسک می‌کنند. این یک‌ قاعده اعتباری از جانب فقها است یعنی مسح‌ بر نفس عضو نسبت به شستن آن عضو از مسح بر خود جبیره اقرب است چون مسح‌ بر بشره میسور است اما اگر مسح بر بشره معسور بود این نظر داده نمی‌شد.

اشکال استاد: این قاعده ظنی است و ادله ظنی محتاج به دلیل اعتبار است اتفاقاً اطلاق نص و فتوا برخلاف این دلیل است مثلاً روایاتی که امر به مسح بر جبیره دارد مطلق است و مقید نیست یعنی چه مسح بر بشره ممکن باشد و چه نباشد در هر صورت اگر محل زخم جبیره دارد مسح‌ بر جبیره بکند و هرگز مسح بر جبیره مقید بر عدم تمکن نیست و مطلق است مثلاً امسح مطلق است.

یمکن ان یقال: صحیحه ابن الحجاج مقید است و می‌گوید اگر برداشتن جبیره ممکن نباشد جبیره را برندارد و زخم را به هم نریزد و فقط اطراف جبیره را بشوید و این روایت آن مطلقات را مقید می‌کند.

قلت: این صحیحه فوق و صحیحه حلبی مختص به غَسل است نه مسح و ما ثابت کردیم غَسل با مسح فرق دارد و در این دو روایت بحث شده که اگر امکان دارد شسته شود و الا نه و صحبتی از مسح بر جبیره نشده است. نعم: روایت کلیب اسدی محتمل هر دو وجه است هم غَسل و هم مسح چون در روایت آمده «ان کان یتخوف علی نفسه فلیمسح علی جبائره» اگر رساندن آب بر محل زخم ضرر دارد بر جبیره مسح کند که ظاهر روایت این است که اگر شستن بشره یا مسح بر بشره ممکن نبود مسح بر جبیره بکن و اگر ممکن بود باید محل زخم شسته یا مسح بر بشره شود که ظاهر روایت هم غَسل و هم مسح را شامل می‌شود.

نظر استاد: این روایت خاص است و مختص به غَسل است فقط و اشاره دارد که اگر شستن محل زخم مضر به زخم است ترک کند و مسح بر جبیره بکند و به نظر ما حد این عبارت سید این است که مسح بر بشره متعین است و جمع نمی‌خواهد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo