درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/علم الأصول /موضوع علوم

 

( مبحث الفاظ - ادامه اشکالات بر قاعده الواحد - جواب استاد به اشکال اول )

اشکال چهارم بر نظریه مشهور از مرحوم آقای خویی در محاضرات [1] : در میان موضوعات مسائل جامع واحدی نمی‌توان تصور کرد چون موضوعات مسائل از امور متباین است و بین امور متباین جامعی نیست ، مثالهایی ذکر می شود :

اول : برخی از موضوعات فقه وجودی است مثل قیام و رکوع و تشهد

دوم : برخی از موضوعات فقه عدمی است مثل تروک حج و‌ صیام که بین وجودی و عدمی جامعی نیست

سوم : برخی از موضوعات فقه از مقوله جوهر است مثل آب و خون و بول

چهارم : برخی از مقوله عرضند مثل قرائت که کیف مسموع است

پنجم : برخی از امور از مقوله وضع است مثل پوشیدن لباس در نماز یا مکان نمازگذار

هر یک از این موارد فوق از اجناس عالیه اند و بین اجناس عالیه تباین ذاتی است لذا نمی توان جامعی قرار داد لذا اینکه لکل علم موضوع یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه این لکل علم موضوع را قبول نداریم

جواب استاد به اشکالات این قاعده :

اما جواب اشکال اول : اشکال اول این بود که قاعده الواحد .... در وحدت شخصی است نه نوعی ، وحدت شخصی در امور تکوینی است اما علم اصول و فقه از علوم اعتباری است و این قاعده در امور اعتباری جاری نمی شود.

جواب این است که در قاعده مذکور یک ملاکی است که از آن ملاک استفاده می کنیم تا در اصول هم استفاده کنیم و آن ملاک سنخیت بین علت و معلول است؛ ما از این قاعده سنخیت را می فهمیم یعنی میان علت و معلول سنخیت است که اگر علت حقیقی است معلول هم حقیقی و اگر علت اعتباری باشد معلول اعتباری است ، امور مسائل یک علم با موضوع مسائل آن علم باید سنخیت داشته باشد لکل علم موضوع یعنی نمی شود موضوع حقیقی باشد و مسائل آن اعتباری باشد

در وحدت شخصی نه ترکیب عقلی است و نه ترکیب خارجی ، ترکیب عقلی مثل ترکیب کلی که جنس و فصل دارد انسان مرکب از حیوان و ناطق که جنس و فصل می باشد و ترکیب خارجی مثل صورت و ماده و جوهر و عرض که هر ماده ای محتاج صورت است ، خداوند واحد حقیقی است چون نه ترکیب عقلی و نه خارجی دارد اما در وحدت نوعی مانعی از ترکیب خارجی و عقلی نیست با وجود ترکیب خارجی و عقلی باز هم این واحد است به اعتبار سنخیت ، یک انسان مرکب از اعضاء و جوارح است اما باز می گویید یک انسان و یک فرد ، لذا در قاعده الواحد اگر بخواهید وحدت حقیقی ببینید یعنی نه ترکیب عقلی و نه خارجی داشته باشد و اگر بخواهید وحدت نوعی باشد دیگر نگویید نه ترکیب حقیقی و نه خارجی تا به مشکل بخورید و این قاعده اینجا نمی آید لذا اگر بحث وحدت حقیقی را خارج کردید این بحث را نیاورید چون وحدت حقیقی ندارد و بحث سنخیت مطرح می شود .

پس :

تارة : نگاه ما به این قاعده وحدت حقیقی است که اشکال وارد است و حق با مستشکل است

اخری : نگاه ما به این قاعده وحدت نوعی است که اشکال وارد نیست و ملاک آن همان سنخیت است که بین موضوعات و مسائل و خود آن علم باید سنخیت باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo