درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/علم الأصول /

 

اشکال دوم از مرحوم محقق اصفهانی بر مرحوم آخوند : درباره حجیت دو مبنا است :

مبنای اول : انشاء حکم مماثل است یا جعل حکم مماثل یعنی خداوند مثل این حکم را به موازات این خبر جعل می کند در این صورت وجود ، وجود تنزیلی می شود مثلا زراره به ما خبر داد نماز جمعه در عصر غیبت واجب است و خداوند وجوب نماز جمعه را جعل کرده است خبر زراره از نظر اصول حجت است حجت یعنی جعل حکم مماثل یعنی نماز جمعه دو وجوب دارد یکی وجوب حقیقی که موجود است به جعل شارع و دوم وجوب تنزیلی که با مساله اصولی بنام خبر ثقه حجت است درست می شود پس کار خبر واحد و مساله اصولی درباب حجیت این است که وجود تنزیلی درست می کند معنایش این است که این خبر واحد وجود تنزیلی سنت است پس سنت یک وجود واقعی دارد و یک وجود تنزیلی دارد به همین خاطر می گوییم موضوع علم اصول ذات سنت و کتاب است چون مساله اصولی وجود تنزیلی سنت و کتاب است

مبنای دوم : حجیت یعنی منجزیت و معذریت یعنی عمل به خبر ثقه می شود که اگر مطابق با واقع بود منجز است و اگر مخالف با واقع بود معذور است چون خدا فرمود به خبر ثقه عمل کند و عمل شد بنابر این مبنا منجزیت با متنجزیت و معذریت با متعذریت متلازمین هستند منظور ایشان از متنجزیت سنت است و از منجزیت حجیت خبر ثقه است وقتی عمل به خبر ثقه منجز است یقینا سنت می شود متنجز ، چون لازم و ملزوم و غیر قابل انفکاک اند یا اگر معذر شد خبر ثقه ، سنت متعذر می شود لذا بر هر دو‌مبنا بحث از حجیت خبر بحث از عوارض خبر نیست بلکه از عوارض سنت است و کلام شیخ انصاری درست است[1]

اشکال استاد بر محقق اصفهانی ره : منظور شما از وجود تنزیلی چیست ؟ قطعا منظور شما همان ثبوت تعبدی است و ثبوت تعبدی یعنی حکمی را شارع برای موضوعی ثابت دانست و من هم باید همان ثبوت شرعی را قلبا ملتزم باشم مثلا در بحث طواف فرمودند الطواف فی البیت صلاة درحالی که می دانیم طواف نماز نیست بلکه دور زدن است و نماز اول آن تکبیر است ولی از آنجایی که ائمه علیهم السلام فرمودند طواف کعبه نماز است ما هم همان را ملتزم می شویم پس ثبوت نماز برای طواف ثبوت تعبدی است ضمن اینکه وجود تنزیلی هم هست چون طواف خود صلاة نیست بلکه نازل منزله نماز است بنابراین ثبوت و وجود تنزیلی هرگز نمی تواند از عوارض باشد و اشکال مرحوم آخوند همین است چون عوارض ذاتی آن است که عرض با واسطه داخلی یا واسطه خارجی مساوی با معروض ، بر معروض عارض می شود و وجود تنزیلی واسطه ندارد بلکه تعبدی است ما رسما باید از دورن خودمان هر چه ائمه علیهم السلام فرمودند را قبول کنیم مثل مثال طواف که واسطه ای نخورد و حق این است که اشکال مرحوم آخوند بر صاحب فصول وارد است

اشکال استاد بر صاحب فصول از راه دیگر : تارة مسائل علم اصول و مباحث آن به اعتبار راجع و اخری به اعتبار مَرجِع یعنی ما یُرجع الیه است مثلا الاجماع یا خبر ثقه حجة که حجیت به معنی یجب العمل به است که عمل به خبر واحد و ظن خاص و استصحاب واجب است این وجوب عمل به اعتبار ما یُرجع الیه است یا راجع است ؟ ما یُرجع الیه یعنی ذات ادله اربعه و راجع یعنی خود خبر و ظن خاص و اجماع محصل و منقول و استصحاب ، به نظر می رسد که حکم یجب العمل به برای راجع است نه ما یُرجع الیه یعنی به خبر ثقه واجب است عمل شود معنایش این نیست که‌ واجب است به سنت عمل شود پس بحث از حجیت خبر بحث از عوارض سنت نشد بلکه بحث از خود خبر شد

شاهد : عباراتی که اما صادق علیه السلام در حدیث زراره و .... فرمودند که ما قاله فاَنِّی یقول یعنی آنچه یونس و زراره می‌گویند از من می گویند یعنی همان سخن من هست و نفرمودند ما قاله سنة پس این عبارت دلیل است که خبر ثقه حجت است نه اینکه خبر ثقه سنت است پس اشکال آخوند وارد است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo