درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/علم الأصول /

 

نظر سوم : مرحوم بروجردی در کتاب الحاشیة علی الکفایه:[1] موضوع علم اصول الحجة فی الفقه است و در توضیح می‌فرمایند ما می دانیم احکام زیادی در شریعت اسلام داریم و می دانیم که هر کدام از این احکام درباره دلیل و حجت است و بدون دلیل و حجت نیست ولی تعیّنات آن حجت را نمی دانیم و ما در علم اصول به دنبال پیدا کردن تعیّنات حجت هستیم پس موضوع علم اصول حجت است و مسائل و قواعد اصولی همان تعیّنات حجت هستند مثلا بحث از مفاهیم بحث از تعیّنات حجت است حال از مفهوم وصف و شرط و ... چرا بحث می کنید ؟ چون بدانیم که شاخصه های حجت کجاست ؟ یا درباره علم اجمالی بحث می کنیم که آیا منجز تکلیف است یا نه ؟ چون علم اجمالی از عوارض حجت است

نظر استاد به ایشان : علم اصول علم آلی است و یک علم مستقلی نیست یعنی آلت و استنباط احکام شرعیه است مثلا می گویند دیه قتل خطایی این است که یا به قطع است یا به ظنون و .... که به چه چیزی است ؟ همانطوری که علم منطق جنبه آلیت دارد اصول هم اینطور است پس درست است که موضوع علم اصول الحجة علی الفقه این کلام آقای بروجردی صحیح است؛ اما سه اشکال مهمی در اینجاست که اگر حل شود ما این نظر را قبول می کنیم

اشکال اول :

حجیت، اتصاف است و هرگز اتصاف نمی تواند موضوع باشد مثلا می گویند زید با عمرو فرق دارد، زید الگوی تقواست و تقوا اتصاف است یعنی وصف کسی می شود ، از نظر خارجی موضوع زید و عمرو انسان است و هرگز نمی گویند موضوع آنها تقواست اگر گفته شود الصلاة واجبة یعنی نماز متصف به وجوب شد حالا اگر در اینجا گفته شود علم اجمالی حجت است یعنی متصف به حجیت شد لذا هرگز وصف نمی تواند موضوع شود بله وصف یک شیی عامل امتیاز یک شیی است اما هرگز موضوع یک شیی نیست چون موضوع، عنوان جامع است و عنوان جامع نمی تواند وصف یک شیی باشد لذا مرحوم آقای بروجردی اتصاف را به عنوان موضوع گرفتند

اشکال دوم : طبق این نظر قسمتی از مباحث اصول خارج می شود چون درباره مشتق و مقدمات واجب و اطلاق و تقیید و عام و خاص بحث از حجیت نمی شود بلکه بحث از این است که الفاظ اطلاق چیست؟

اشکال سوم : برخی از مثالهایی که ایشان ذکر کردند قابل تطبیق نیست مثل مفاهیم که در مورد مفاهیم بحث نمی شود که مفاهیم حجت است یا نه ؟ بلکه ما می خواهیم بحث کنیم شرط و وصف مفهوم دارد یا نه ؟ چون مفهوم یعنی انتفاء عند الانتفاء است و بعد از اینکه پذیرفته شود که مفهوم دارد یا نه ؟ آنوقت بحث می کینم که آیا ظهور مفهومی حجت هست یا نه ؟ یا مثال به قطع که ما در اصول می گوییم مسائل اصولی ما را به یقین نزدیک می کند لذا چیزی که مُحَصِّل یقین است نمی تواند موضوع باشد و محصل یقین همان حد وسط است و مساله اصولی حد وسط استنباط است یعنی ما را به سوی حکم شرعی به یقین می رساند پس مساله اصولی خودش محصل و تحصیل کننده یقین است و نمی تواند موضوع باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo