درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/علم الأصول /امتیاز قواعد اصول و فقه

 

نظر دوم مرحوم آقای خویی: قواعد فقه نتیجه‌اش شخصی و جزئی است اما قواعد اصولی نتیجه آن کلی است و بین این دودسته از قواعد تداخل ایجاد نمی‌شود. [1]

در توضیح می‌فرمایند که دودسته قواعد داریم، دسته اول قواعدی که مربوط به شبهات موضوعیه است مثل قاعده فراغ و تجاوز و صحت فعل مسلم و دسته دوم قواعدی که در شبهات حکمیه می‌باشد مثل قاعده ما یضمن و لاضرر و لا حرج، حال تارة ضرر و حرج نوعی است که در اینجا از این دو قاعده می‌توان استفاده کرد ولی باید بدانید که این دو قاعده در شبهات حکمیه جاری نمی‌شود

اخری ضرر شخصی است که در این جا می‌توان از این دو قاعده استفاده کرد مثلاً مالی را تلف کرد و اضرار به‌غیر است و لاضرر به ایشان امر می‌کند که ضامن است لذا باقی می‌ماند در آنجایی که شبهات حکمیه می‌باشد و حرج و ضرر نوعی است و باید به اصول عملیه مراجعه کرد پس روشن شد که در نتایج و احکام کلی و نوعی به قواعد اصولی مراجعه می‌شود اما در احکام شخصی به قواعد فقهی مراجعه می‌شود و ما بعداً خواهیم گفت که قاعده لا حرج و ما یضمن جزئی و شخصی است و داخل در قواعد فقهی است

نظر سوم: از مرحوم امام در کتاب مناهج الوصول[2] و تهذیب‌الاصول[3] :

قواعد اصولی جنبه آلی دارد اما آلیت قواعد اصولی از باب ما یُنظر بها است نه از باب یُنظر فیها و این بحث از فلسفه آمده که تارة در آینه نگاه می‌شود به‌خاطر اینکه می‌خواهیم خود آینه را بررسی کنیم از جهت جنس که ینظر فیه است؛ اما اخری آینه نگاه می‌شود چون می‌خواهم چهره خودم را ببینم که می‌شود ینظر بها حال قواعد اصولی از باب ینظر بها می‌باشد یعنی ابزار و وسیله دیدن احکام شرعیه است که مجتهد از قواعد اصولی منتقل به احکام شرعیه می‌شود

اما در قواعد فقهی ینظر فیها است که خود قاعده دیده می‌شود و از باب تطبیق کلی بر فرد است مثلاً قاعده ما یضمن مصداق آن چیست که مصداق آن دادوستد و ضمانت است و از آن منتقل به یک حکم شرعی نشدیم

نظر چهارم: از مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایه [4] در بحث برائت آورده‌اند که ما دوراه برای امتیاز مذکور داریم و شما مخیر هستید

راه اول: قواعد فقهی تطبیق است اما قواعد اصولی توسیط است و توسیط یعنی در عین تلازم، تباین و امتیاز ایجاد می‌کند مثل تلازم بین حدوث جهان و تغیر که ضمن اینکه متلازمین اند اما فرق دارند و در اینجا زراره خبر می‌دهد که وجوب نمازجمعه در عصر غیبت و آیه نبأ ظاهرش این است که به ما می‌گوید صدق العادل و منظور از این تصدیق عملی است نه زبانی یعنی در نمازجمعه شرکت کن حال در اینجا یک قاعده اصولی داریم بنام حجیت خبر عادل و یک حکم فقهی بنام نمازجمعه و بین این دو تباین است اما تلازم هم هست چون لازمه صدق العادل عمل به وجوب نمازجمعه است پس هم امتیاز و هم ملازمه حاصل شد

اما در قاعده مایضمن بصحیحه هیچ لازم و ملزوم و تباینی نیست ما یضمن که تطبیق می‌شود بر دادوستد و اجاره ...

نظر استاد: منشأ فکر مرحوم امام این مطلب مرحوم اصفهانی می‌باشد که در قواعد فقهی ینظر فیها اما قواعد اصولی بها ینظر است که بین عکس من و آینه تباین است ولی تلازم است و اینکه فرمودند که مجتهد از قواعد اصولی منتقل به‌حکم شرعی می‌شود این همان توسیط است

اما راه دوم مرحوم اصفهانی: در تعریف فقه می‌گوییم که الفقه هو اقامة الحجة علی الاحکام الشرعیة الفرعیة که فقه علم به احکام و ظن خاص نیست بلکه اقامه دلیل و حجت بر حکم شرعی است پس‌کار فقیه تحصیل علم به‌حکم شرعی نیست بلکه تحصیل ادله شرعیه است و در تعریف اصول می‌گویند قواعد ممهده برای استنباط احکام است و فرق بین این دو این است که قواعد اصولی واسطه در اثبات حکم شرعی می‌شود و اینجاست که ایشان به مشکل برخوردند مشکل ایشان اصول عملیه و ظن انسدادی بنا بر حکومت است که اینها واسطه در اثبات احکام شرعیه و حد وسط قیاس واقع نمی‌شوند و بلافاصله اشکال را رفع کردند که منظور ما تنجیز و اعذار است یعنی قواعد اصول واسطه برای منجز شدن حکم شرعی و معذور شدن عبد نزد خدا لذا آنچه در اصول جستجو می‌شود قواعدی است که سبب تنجیز و تعذیر باشد مثلاً در شبهه حکمیه قبل از فحص احتمال داده می‌شود شرب تتن حرام است در اینجا بحث اصولی می‌شود که آیا برائت عقلیه یا شرعیه یا استصحاب جاری است یا نه؟ پس این احتمال منجز است و نباید بی‌اعتنا بود اما عقیده ایشان این است که برائت عقلیه با برائت شرعیه و اصالة الحل فرق دارد که برائت عقلیه از قواعد اصول و آن دو را از قواعد فقهی می‌دانند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo