درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/علم الأصول /امتیاز قواعد اصول و فقه

 

نظر استاد در امتیاز بین قواعد اصول و فقه: همان مبنای مرحوم محقق اصفهانی است. وظیفه ما در اصول این است که تحصیل حجت کنیم و مسائل و قواعدی که جزء ادله تفصیلیه شرعیه هستند را بشناسیم آنگاه در فقه اقامه حجت کنیم و فرقی نمی‌کند که حجت ما وظیفه عملیه شرعیه ما را تعیین کند یا اینکه حجت ما سلسله قواعدی باشد که واسطه در استنباط احکام شرعیه واقع شود لذا آنچه مایز بین قواعد فقه و اصول است همان تحصیل حجت و اقامه حجت است ، سایر وجوه امتیاز مشکلاتی داشت لذا با طرح چند نکته متوجه می‌شویم که کدام نظر مشکل دارد و کدام ندارد

نکته اول: نتیجه جزئیه و شخصیه هم در قواعد اصولی و هم فقهی است یکی از قواعد فقهی شرط موافق و مخالف با کتاب است که کل شرط خالف کتاب‌الله فهو باطل و نتیجه این قاعده کلی شخصی و فقهی است مثلاً زنی به عقد موقت شد اما شرط می‌کند که از شوهر موقت ارث ببرد و این شرط برای زوجه متمتع بها شرط باطلی است چون این شرط مخالف کتاب و سنت است پس نتیجه قاعده فوق یک نتیجه شخصی شد و درعین‌حال قاعده کلی است و حدیث رفع هم مثل این قاعده می‌باشد که ضمن اینکه یک قاعده کلی است رفع ما لا یعلمون نسبت به تک‌تک افراد جاهل نتیجه می‌دهد که جاهل به کالا بود عقدش صحیح نیست لذا تفاوتی بین جزئی و کلی بودن نتیجه بین قواعد فقهی و اصولی نمی‌باشد هر دو کلی اما هر دو قائم به شخص هستند

نکته دوم: باید بحث شود که میان قواعد اصولی و احکام شرعی چه رابطه‌ای است که آیا علت و معلول است یا هر دو معلول علت دیگری هستند یا قاعده تلازم است؟ مسلماً قاعده تلازم است چون آنچه در قواعد اصولی نیاز داریم انتقال از ملزوم به لازم است مثل انتقال از وجود خاکستر به وجود آتش و ما می‌خواهیم از ملازم امر به شئ و نهی از ضد یا از وجوب مقدمه و ذی المقدمه به‌حکم شرعی منتقل شویم و این انتقال در بخشی از قواعد نیست

مثلاً در حجیت خبر انتقالی نیست و تلازمی بین حکم شرعی و حجیت نیست بلکه بین جعل و مجعول تلازم است خداوند خبر ثقه را از طرف ائمه علیهم‌السلام حجیت آن را به ما ابلاغ کرد و مجعول آن جعل هر چه شد همان بر ما حجت است مجعول گاهی یک پیام اخلاقی یا حکم شرعی یا خانوادگی و ... است که همان حجت است بله اگر از باب تطبیق باشد درست است و تطبیق کار فقه است نه اصول؛ کار اصول توسیط است.

نکته سوم: درباره حجیت چند مبنا است:

مبنای اول: حجیت به معنای جعل منجزیت و معذریت است مثل مرحوم آخوند، بر اساس این مبنا توسیط و انتقال نیست چون آنچه از این مبنا به دست می‌آید این است که اگر عمل به این خبر بشود اگر مطابق با واقع منجز و اگر مخالف بود معذر است

مبنای دوم: از مرحوم نائینی رکه حجیت به معنای طریقیت و کاشفیت است که مجعول در باب امارات کاشفیت و طریقیت آست که اگر امام زمان علیه السلام در حق روات و فقها فرمودند فانهم حجتی علیکم منظور حضرت این است که روات حدیث و فقها؛ مفاد خبر و کلمات آنها طریق به واقع است

در اینجا نسبت به عمده مسائل و قواعد اصول به مشکل برنمی‌خوریم چون از کاشف منتقل به منکشف می شویم و اشکال آن این است که از اصول عملیه نمی توان به منکشف برسیم لذا اصول عملیه باید بررسی شود که از چه راهی جزء قواعد و مسائل اصول شود که این مشکل است و اگر حل شود این مبنا صحیح می شود

مبنای سوم: از مرحوم محقق اصفهانی و هو المختار که حجیت به معنای جعل حکم مماثل است یعنی خداوند به حجت قرار دادن اماره (مثل خبر ثقه) و بینه (مثل شهادت عدلین) مثل همین حکم را جعل کرد مثلا زراره خبر داد نماز جمعه واجب است مثل همین را در واقع جعل کرد و بر اساس این مبنا امتیاز فقه و اصول درست می شود که قواعد اصول تحصیل حجت است یعنی تحصیلِ حکمِ مماثل اما قواعد فقه اقامه حجت است اما تحصیل حجت نیست چون قواعد اصول، واقعی دارد و حد وسط استنباط قرار می گیرد تا واقع نشان داده شود؛ اما قواعد فقه ماورائی ندارد و هر چه هست در مدلول مطابقی آن می باشد کل شئ لک حلال یا احل الله البیع لذا اگر کسی شک کند شرب تتن حلال است یا نه عند الشک نمی توان به قاعده فقهی مراجعه کرد چون قاعده فقه ماورائی ندارد و هر چه هست همین دلالت مطابقی است و به اصالة الحرمة مراجعه می کنیم می شود اصول چون اصالة الحلیة در واقع همان برائت است پس در قواعد فقهی به دنبال جعل حکم مماثل نیستیم بلکه ما دنبال اقامه و تطبیق حجت هستیم و دلالت این حدیث را بر این مصداق تطبیق کنیم لذا هر کجا دلالت حدیث مجمل بود فقیه تطبیق نمی کند و می فرماید مجمل است اما اصولی هرگز حکم به اجمال نمی‌کند چون اصولی به صورت یک قضیه منفصله حقیقیه در ذهن دارد که یا این حکم مطلق است و یا مهمل و یا مقید و مهمل نیست چون از شأن خدای حکیم دور است پس یا مطلق یا مقید است که این در اصول بررسی می شود و بعد بحث حجیت ظواهر مطرح می شود و بعد آن را در فقه می‌آورد پس‌کار اصولی تحصیل حجت شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo