درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /ارتباط لفظ و معنی

 

امر دوم : بحث وضع است که علقه وضعیه چیست ؟ یعنی ارتباطی که بین لفظ و معنا است از چه سنخ و اموری است ؟ مثلا ارتباطی که بین لفظ آب و معنای آن که سیال و جریان می باشد چیست ؟

مرحوم آخوند در کفایه نتوانست مشخص کند و نامی ببرد لذا فرمود الوضع نحو اختصاص و ارتباط بین الفظ و المعنی و مشخص نکردند که آن نحوه ارتباط چیست ؟ لذا اموری و علقه هایی که بین آنها می باشد را ذکر می کنیم :

امر اول : اموری که مقومِ به وجود معتبِر است و این به دو قسم است :

قسم اول : اعتباریاتی اند که فقط در ظرف ذهن موجودند و وجود خارجی ندارند مثل نوعیت و جنسیت که انسان نوع است و این ارتباط فقط در ظرف ذهن است چون در خارج انسان، فرد و افراد است و امور اعتباری ذهنی اموری اند که وجود خارجی ندارند هم عارض و معروض که هر دو ذهنی اند که انسان نوعٌ ، انسان معروض و نوع عارض است

قسم دوم : اعتبارات عقلاییه و شرعیه است یعنی عقلا و شارع این رابطه را درست کردند و وجود خارجی ندارد فقط در ظرف اعتبار عقلاء و شارع است مثلا حیازت در میان عقلا ملکیت می آورد مثل صید ماهی از آب و شارع امضا کرد مَن حاز ملک پس ملکیت مُحاز از سنخ امور اعتباریه عقلاییه شرعیه است

امر دوم : اموری که مقوم به اعتبار معتبِر نیست و کاری به وجود معتبر ندارد و چه معتبر باشد یا نباشد این سلسله از امور می باشد و این هم دو قسم است :

قسم اول : موجوداتی که یا داخل در اعراض یا جواهرند به جز وجود خداوند که خالق اعراض و جواهر است ، اعراض اجناس عالیه اند و متباینات هستند وقتی می خواهند وجود بگیرند نیاز به محل دارند و جواهر هم اجناس عالیه اند مثل عقل و نفس و فرشته ها و جمیع مبادی عالیه اما فرق آن با اعراض این است که وقتی می خواهد وجود بگیرد نیازمند به محل نیست

قسم دوم : اموری که به نفس الامریه تعبیر می شود چون نه در آنها وجود تصور می شود و نه انطباق در خارج تصور می‌شود و دائر مدار تصورات وجودی و انطباق نیستند چون این امور به هیچ وجه وجود ندارند لذا می گویند نفس الامریه

مثال اول : تعدد الهه و فساد ( لو کان فیها آلهة الا الله لفسدتا ) که بین تعدد الهه و فساد ملازمه است و این ملازمه وجود خارجی ندارد و فقط نفس الامریه است

مثال دوم : ماهیات که در خارج عین وجود است و وجودی ندارد

مثال سوم : استحاله اجتماع نقیضین و ضدین و ارتفاع نقیضین که وجود خارجی ندارند چون اگر وجود خارجی داشت دیگر محال نبود

اذا عرفت هذا فاعلم أن حقیقة الوضع و علقته لا یدخل فی أیّ هذه الاقسام (لذا مرحوم آخوند ناچار شد به ذکر تعریفی که گفته شد ) اما اثبات این مطلب :

اما اینکه علقه وضعیه از سنخ اعراض و جواهر نیست چون : اعراض و جواهر وجود خارجی ندارد و ارتباط بین آب و سیال قابل لمس و مشاهده نیست

اما اینکه از سنخ نفس الامریه نیست چون : لفظ و معنا باید یک تعینی و تشخصی داشته باشد و امور نفس الامریه دارای تعیین اند مثل استحاله اجتماع ضدین که مشخص است که این استحاله بخاطر چه چیزی است یا مثل تعدد الهه

اما اینکه از سنخ امور اعتباری و عقلایی نیست چون عقلا ، علقه را مشخص نکردند و آنچه که عقلا مشخص کردند زوجیت زن و شوهر و مالکیت در معامله و جمیع اسناد رسمی مربوط به امور زندگی است و این علقه مثل شرطیت و سببیت و .... است که مشخص نشده است ، قضایای عقلاییه و شرطیه قضییه حقیقیه اند و معنای آن این است که کل ما تحقق فی الخارج صدق علیه عنوان الملکیة ، عنوان الشرطیة و الزوجة و .... که ما چنین علقه ای بین ماهیت لفظ و ماهیت معنا نمی توانیم فرض کنیم و بگوییم هر کجا فلان معنا بود فلان لفظ است لذا در تمام مکتبها و مجامع علمی این رابطه لفظ و معنا و علقه بین آنها مشخص نشده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo