درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /نظر مرحوم بهاءالدینی و آغا ضیاء

نظر دوم: مرحوم نائینی در فوائد الاصول ج1 ص30 نظر متفاوتی با مرحوم آخوند در تعریف وضع دارد: وضع از سنخ تکوین و تشریع نیست بلکه برزخ میان این دوست.

منظور از تکوین: الفاظ و معانی، وجود خارجی ندارند.

منظور از تشریع: الفاظ و معانی، وجود اعتباری ندارد.

برزخ میان این دوست یعنی هم وحی ، هم الهام و هم ابداع است. خداوند الفاظی را به انبیای الهی وحی فرمود چون خداوند بر هر شیئ قدیم محیط است و این احاطه سبب شده است که الفاظ را در باب تشریع و تکوین در کتب انبیا و الواح(مانند لوح حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام) به انبیا وحی کند. منظور ایشان از الهام همان قوه درونی است که در بشر گذاشت(فالهمها فجورها و تقواها). و مراد از ابداع، ایجاد طبیعتی است در بشر یا خلق طبیعتی است در بشر که بتواند برای اداره زندگی الفاظی را خلق کند لذا الفاظ صد در صد از سنخ تکوین و تشریع نیست بلکه برخی تکوینی و برخی تشریعی است.

طبق این نظریه وضع دو قسم شامل تعیّنی و تعیینی نیست بلکه فقط وضع تعیّنی است.

منشأ و ریشه فکری مرحوم نائینی سه امر است:

1-ایشان دیده الفاظ و معانی نامتناهی است؛ وضع امور نامتناهی از عهده متناهی ساخته نیست لذا ملتزم چنین نظریه‌ای شد ما متناهی هستیم نمی‌توانیم این همه الفاظ نامتناهی را خلق کنیم.

2-ایشان دیده بین الفاظ و معانی تناسب ذاتی نیست چنانکه سلیمان بن عباد قائل به تناسب ذاتی شد (تناسب ذاتی مثل تناسب نار و حرارت)لذا قائل شد که خداوند این الفاظ را برای معانی قرار داده است. لذا وضع اعتباری دارد و خداوند معتبر کرده است.

3- اعتبار و اختصاص بنا بر مبنای مرحوم آخوند اشکال ترجیح بلا مرجح دارد اگر انسان بخواهد لفظی را برای معنایی قرار دهد و برای معنای دیگر انتخاب نکند چه ترجیحی دارد؛ مرجحی ندارد لذا ترجیح بلا مرجح لازم می‌آید؛ ولی خداوند اعلم به مناسبتهاست لذا خداوند الفاظ را یا وحی یا الهام یا ابداع می‌کند.

نظریه سوم در تعریف وضع: ایشان کلمه«نحو» که در تعریف مرحوم آخوند بود را برداشت و نوشت: حقیقت وضع ارتباط خاص میان لفظ و معناست و این ارتباط باعث می‌شود لفظ برای معنا قالب شود و فانی در معنا شود همانند فانی شدن آیینه در وجود بیننده به طوری که لفظ فراموش می‌شود و بدون هیچ واسطه معنا دیده می‌شود.[1]

فرق نظر ایشان با مرحوم آخوند: ایشان می‌فرماید ارتباط لفظ با معنا ارتباط آلی، فنائی و مرآتی است عین نظر مرحوم ملاصدراست. لذا طبق عقیده ایشان اختصاص لفظ به معنا از باب این است که معنا دیده شود نه لفظ.

توضیح ذلک: ایشان در شرح تعریف وضع در مقالات خود بحث و نکاتی را بیان می‌کند:

نکته اول: ارتباط لفظ به معنا مثل ارتباط عَلَم به فرسخ نیست چون ما با دیدن عَلَم انتقال پیدا می‌کنیم در حالی که ما نمی‌خواهیم از لفظ به معنا انتقال پیدا کنیم (یعنی عَلَم و تابلوها فقط برای آن معنا وضع نشده ولی لفظ برای همین معنا وضع شده است) در وضع دو چیز است که در عَلَم نیست: یکی شناسایی موضوع له. دوم انس ذهن. انس به ذهن تعبیر به مرآت و فنا می‌شود.در واق ما فانی در معناییم و از لفظ غافلیم آنقدر انسان در معنا غرق می‌شود که از لفظ غفلت می‌کند( مثلا تا لفظ آب گفته می‌شود انسان مایع سیال را در ذهن می‌آورد.)

نکته دوم: علقه وضعیه از سنخ اضافات و هیئات نیست. اضافات همان انتزاعیات مثل فوقیت و تحتیت و شرطیت است. هیئات مثل هیئت نشتن و هیئت صیغه امر و ماضی و...است. مثلا ابوّت و بنوت جزء هیئت است ارتباط لفظ و معنا از این قبیل نیست بلکه همان ارتباط فنائی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo