درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /نظریه چهارم

جهت سوم : این است که علقه وضعیه از قبیل نسبت ذهنیه نیست مثل نسبت جنس و فصل و نوع به انسان و حیوان مثلا الانسان ناطق یا الانسان حیوان ناطق که این نسبتها در ظرف ذهن است فقط و در ظرف خارج نیست چون خارج جایگاه عینیت و واقعیت است که ناطق عین همین انسان است

جهت چهارم : علقه وضعیه حد وسط بین نسبت ذهنیه و هیأتها و اضافات است و کیفیت حد وسط بین این دو این است که علقه وضعیه از قبیل اعتباریات است و منشأ اعتبار آن در خارج است اما ظرف اعتبار ذهن است مثل علیت و سببیت و فوقیت و تحتیت لذا علقه وضعیه نه نسبت ذهنی و نه مثل اضافات ( مثل اضافه پدری و پسری ) است بلکه حد وسط بین نسبت ذهنیه و اضافات است چون اگر نسبت ذهنیه بود فقط یک امر ذهنی می شد و اگر از اضافات و هیأتها بود فقط در خارج محقق بود در حالی که ما می گوییم علقه وضعیه اعتبار ذهنی است اما ذهن خودش و به خودی خود درست نکرده بلکه ساختار خودش و منشأ انتزاعش را از بیرون گرفته و اینجاست که ما بدنبال مصحح اعتبار می رویم که یا از انشاء فعلی است یا از انشاء قولی است

انشاء فعلی این است که عملا واضع به شما می فهماند که این لفظ در این معنا وضع شده است مثل اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند صَلوا کما رأیتمونی اُصَلّی ، که عملا نشان دادند

انشاء قولی مثل اینکه واضع می گوید من لفظ اسد را برای چند تا معنا وضع کردم ، پس صرف اعتبار و عمل منظور ما نیست بلکه منظور ما اعتباراتی است که خارج دیده است ، دو دلیل ایشان برای این مبنا می‌آورند :

دلیل اول : اگر حقیقت وضع صرفا یک امر اعتباری باشد با زوال اعتبار باید از بین برود در حالی که ما می بینیم بسیاری از مردم فراموش می کنند معنای یک لفظی را اما اعتبار از بین نرفته است و باقی است و این دلیل است که صرفا اعتباری نبوده و واقعیت دارد لذا جمیع امور اعتباری و عقلایی و شرعی از این سنخ هستند که منشاء خارجی دارند مثلا خداوند ، دوازده نفر را به عنوان امام قرار داد و اعتبار کرد که این در خارج واقعیت دارد.

دلیل دوم : یکی از اقسام وضع تعینی است که بر اثر کثرت استعمال مردم ، ارتباط بین لفظ و معنا می باشد و اگر مخالفی هم پیدا شود علقه باقی است مثلا بر اثر کثرت استعمال صلاة را مردم نماز می دانند نه دعا و اگر برخی قبول نکنند باز این علقه باقی است و نماز می باشد

نظر چهارم : از مرحوم نهاوندی در تشریح الاصول دارند که این را اقای خویی و اقای حائری و .... قبول دارند که حقیقت وضع تعهد و التزام است یعنی واضع نزد خودش متعهد و ملتزم می شود که این لغت را بر این معنا وضع کند و مردم هم این ارتباط و تعهد واضع را بدست بیاورند ، برای توضیح آن نکاتی بیان می شود :

نکته اول : اگر بین لفظ و معنا علقه ای و ارتباطی نباشد دیگر قابل جعل نیست چون کار ارتباط و علقه این است که تفهیم را به ما می فهماند لذا آن تعهد و التزام از این قصد تفهیم بدست می آید و متلکم در مقام این است که مراد خودش را القاء کند و این علقه یعنی بیگانه نباشد

نکته دوم : وضع در لغت مساوی با جعل و التزام است چون قانونگذار با وضعش می خواهد بفهماند که به این قانون باید متعهد باشید تا اجرا شود

نکته سوم : قصد تفهیم لازمه ذاتی تعهد نیست بلکه قصد تفهیم از لوازم ذاتی وضع است. تا وضعی نباشد تعهد و التزامی نمی باشد پس غرض واضع این است که‌ معنایی را به واسطه الفاظ بفهماند و اگر بخواهد این غرض واضع در خارج محقق شود مبتنی بر تعهد و التزام است اما این تعهد یکوقت فعلی است و اخری قولی و انشایی است که یک لفظی را با آن معنا می فهماند پس متعلق وضع در اختیار بشر و واضع است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo