درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /تعریف

سه نکته در مورد مبنای مرحوم نهاوندی بیان شد.

نکته چهارم: بر اساس مبنای ایشان وضع از امور نفسانی است و از دورن بشر سرچشمه می گیرد چون تارة کاری که از ما بر می خیزد خارجی است و صفت درون بشر است و التزام و تعهد نفسانی است و کار نفس و درون بشر است لذا وضع مثل یقین و علم و اراده از امور نفسانی است

نکته پنجم : التزام و تعهد به شخص خاصی بستگی ندارد بلکه هر ملتزمی می تواند از وجود درونی‌اش برای وضع الفاظ استفاده کند چون متعلق التزام و تعهد عمل اختیاری هر شخصی است لذا هر وقتی معنایی را وضع کردم با یک لفظ آن معنا را ابراز و اظهار می کنم لذا ثابت شد که این التزام خارج از اختیار نیست و متعلقش هم خارج از اختیار نیست

نکته ششم : تارة تعهد و التزام ابتدایی است و سبوق به کثرت استعمال نیست و نام آن را وضع تعیینی می خوانند و اخری تعهد ابتدایی نیست و مسبوق به کثرت استعمال است ولی واضع معینی ندارد که آن را وضع تعینی می خوانند البته نباید توهم کنید که واضع در وضع تعینی جمیع مستعملین هستند بله مستعملین به ما می فهمانند که اگر تعهدی داشت مسبوق به تعهد دیگری نبوده ولی تعهدات بعدی مسبوق به تعهد اول است

نکته هفتم : دلالت وضعیه بر این مبنا دلالت تصدیقیه است. دلالت تصدیقیه دو قسم است که قسم اول دلالت تصدیقیه بر منوال اراده استعمالی و قسم دوم دلالت تصدیقیه بر منوال اراده جدی است، و اگر لفظی مستند به عقلاست مثلا عقلاء از بعت و قبلت اراده جدی نقل ثمن و مثمن را می فهمند ولی اگر شخص مستعمل بگوید من این لفظ را در فلان معنا اراده کرده ام این دلالت می رساند به اینکه یک تعهدی و التزامی بوده که از یک شخص خاصی صادر شده است و دلالت وضعیه بنابراین مبنا دلالت تصدیقیه بر منوال اراده استعمالی منحصر می شود و فرقش با دلالت تصوریه این است که در دلالت تصوریه بر اثر برخورد گوش انسان به یک لفظی تصور یک معنایی به ذهن می آید و منشأ این تصور انس ذهن است نه وضع واضع و نه تعهد و التزام ولی در دلالت تصدیقیه منشأ آن وضع و التزام واضع است و آن اراده استعمالی است و انس ذهن از لفظ به معنا نیست.

مبنای پنجم در تعریف وضع : مبنای وجود تنزیلی است که این مبنا متعلق به منطقیین است که حقیقت وضع این است که واضع وجود لفظ را نازل منزله وجود معنا می داند توضیح مطلب :

موجود بر دو قسم است. اول موجودی که وجود تکوینی دارد مانند جواهر و اعراض؛ دوم موجودی که فقط در عالم اعتبار به وجود اعتباری موجود است مانند امور اعتباریه شرعیه و عرفیه مثلا شارع طواف کعبه را تنزیل فرمود الطواف فی البیت صلاة که به نظر این گروه علقه وضعیه از اعراض و جواهر نیست و وجود خارجی ندارد و یک امر اعتباری است لکن در عالم اعتبار ، معتبِر وجود لفظی را نازل منزله معنا اعتبار می کند و فلاسفه از این وجود لفظی به وجود کتبی نام می برند مثلا شمس در عرب نام خورشید است که این لفظ که از شین و میم وسین تشکیل شده ، اعتبار شده برای اینکه ما خورشید را درک کنیم و علم به آن پیدا کنیم پس همه همت واضع آن است که وجود حروف فوق را نازل منزله معنا کند و با این لفظ نمی خواهد معنایی را ایجاد کند بلکه می خواهد با این لفظ درک مردم را درست کند و مردم خطای در فکر پیدا نکنند معانی مشترک و غیر مشترک را از این الفاظ بدست آورند چون موضوع منطق فکر و معرفت است و وجود لفظ فکر را از معنای مشتبه و خطا حفظ می کند ، (محاضرات اقای خویی ج۱ص ۴۱)

مبنای ششم: از مرحوم محقق اصفهانی (نهایة الدرایه ج ۱ ص ۲۴). از نظر ایشان چهار نکته تشکیل دهنده حقیقت وضع می باشد

نکته اول : حقیقت وضع امر تسبیبی نیست بلکه امر مباشری و قائم به معتبِر است مثلا بعت و قبلت از امور تسبیبی هستند اما حقیقت وضع مثل بعت و قبلت نیست بلکه مثل ساختاری است که در عمل اجرا می شود

نکته دوم : ارتباط و اختصاص بین لفظ و معنا از لوازم و آثار وضع است نه حقیقت وضع

نکته سوم : حقیقت وضع تعهد و التزام نفسانی نیست

نکته چهارم : علقه وضعیه از سنخ دوال و علائم است اما فرق آن این است که دوال و علائم حقیقت خارجی دارند اما الفاظ اعتباری و قراردادی است برای تبیین این چهار نکته امور ی بیان می شود :

امر اول : ارتباط بین لفظ و معنا به اختلاف دیدگاه ها مختلف می شود چون اگر اختصاص الفاظ به معانی در ساختار اهل لسان می باشد و دیدگاه اهل لسان مختلف است پس ارتباط ها هم مختلف می شود در مثل بیاض و سواد و فوقیت و بنوت دیدگاه ها واحد است و همه قبول دارند که بیاض و سواد در خارج موجودند و فوقیت و تحتیت و این امور ذکر شده مفهوم انتزاعی هستند که منشأ انتزاعش در خارج است اما در بقیه الفاظ نظرها مختلف است

امر دوم : این ارتباط و اختصاص از سنخ امور اعتباری است چون امور واقعیه بود و نبودش در خارج تاثیر دارد اگر رنگ دیوار سیاه باشد مردم می گویند سیاه است ولی بین لفظ و معنا ارتباط و اختصاصی هست که به هیچ وجه بود و نبود دخالتی ندارد چه مردم این لفظ را بکار ببرند و نبرند این ارتباط هست چون اعتباری است

امر سوم : دلالت لفظ بر معنا از سنخ دلالت اعلام است همانطوری که علائم رانندگی در جاده ها دلالت بر محتوای جاده دارند الفاظ هم بی ارتباط به معنای خودشان نیستند اما این نشانه گذاری اعلام تکوینی است اما نشانه گذاری الفاظ بر معانی خودشان جعلی و قراردادی است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo