درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /نقد تعاریف

 

اشکال دوم بر مبنای مرحوم نائینی در حقیقت وضع : ایشان فرمودند حقیت وضع نه تکوینی و نه تشریعی است بلکه حد وسط بین این دو است اشکال این است که حد وسط بین تکوین و تشریع قابل تعقل نیست چون کلیه امور در جهان یا اعتباری اند و متقوم به وجود معتبِر است و یا واقعی و خارجی اند که متقوم به وجود و هستی و تکوین اند و اموری که حد وسط است این دو باشد غیر قابل تعقل است (این اشکال در محاضرات مرحوم آقای خویی ج ۱ ص )۳۵

اشکال سوم : ایشان فرمودند خداوند وضع الفاظ برای معانی را به ما الهام می کند به نظر ما این مبنا درست نیست چون وضع، مولود احتیاجات و نیازمندی های بشر است وقتی انسان می‌خواهد نیاز خود را به مخاطب بفهماند محتاج لفظی می‌شود تارة آن لفظ نطق است و اخری آن لفظ اشاره است لذا شیوه‌های فهماندن به مخاطب مختلف است افرادی که لال اند و ..... این کجایش الهام است بلکه همه اش بر اساس رفع نیاز های بشر است و زمان به زمان الفاظ جدید می‌شود و لفظ ها جدیدتر می شود

مبنای سوم : از آقا ضیاء الدین عراقی بود که ایشان حقیقت وضع را ملازمه می دانند و ملازمه یعنی لفظ فانی در معنا بشود در عین اینکه ملازمه بین طبیعی لفظ و معناست ولی ایشان یک بیانی در کتاب مقالات الاصول ج ۱ص ۱۳ دارند که ملازمه بین لفظ و معنا از قبیل ملازمه بین آتش و حرارت است چون در ملازمه ذهنی سه چیز است یک آتش و دوم حرارت و سوم ملازمه بین آتش و حرارت لذا باید بحث شود که آیا ظرف ملازمه ذهنی است و یا در خارج هم ملازمه وجود دارد ؟ ایشان معتقد است که ملازمه صرفا امر ذهنی نیست بلکه خارجیت دارد مثل وحدت و امکان و وجوب که مفاهیم ذهنی اند و در خارج واقعیت دارند وقتی این مطلب ثابت شد تارة بین لفظ و معنا اختصاص ذهنی است و اخری اختصاص خارجی است لذا تابع معتبر است؛ معتبِر می گوید الانسان نوع و ما در خارج نوع نداریم پس معتبر نوع را در ذهن خود اعتبار کرد و گاهی می گوید آب جسم سیال است و این ملازمه سیال بودن آب واقعی و خارجی است و آن عنوان ذهنی سیال خارجیت و جریان آب را حکایت و طریق به خارج می شود پس بین لفظ و معنا ملازمه واقعی و ذهنی است

اشکال اول : ایشان حقیقت وضع را ملازمه بین طبیعی لفظ و معنا می داند لازمه اش این است که رتبه وضع که بعد از تحقق ملازمه است ، قبل از تحقق ملازمه باشد یعنی ما هو المتاخر متقدم شود مرحوم بوعلی در برهان شفا ۹ وجه برای بطلان دور می گوید که یکی از آنها همان که ما هو المتاخر متقدم می شود می باشد و در ما نحن فیه می گوییم که یک موقوف و یک موقوف علیه داریم اما موقوف یعنی علم به حقیقت وضع متوقف بر ملازمه بین لفظ و معنا است چون به عقیده ایشان حقیقت وضع ملازمه است اما موقوف علیه همان علم به ملازمه متوقف بر شناخت حقیقت وضع است پس آنچه که متاخر بود متقدم شد یعنی شناخت حقیقت وضع که در رتبه بعد از ملازمه بود آمده در رتبه قبل از ملازمه ، اما وجه استحاله این است که تقدم الشیی علی نفسه لازم می آید چون حقیقت وضع همان ملازمه و ملازمه هم همان حقیقت وضع است ، محاضرات ج ۱ ص ۳۹

اشکال استاد بر اشکال آقای خویی : ممکن است مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی بگوید که من موقوف علیه که همان توقف علم به ملازمه بر علم به حقیقت وضع را قبول ندارم چون به عقیده ایشان ملازمه در خارج واقعیت دارد و چیزی که واقعیت و خارجیت دارد توقف ندارد مثل سیال بودن آب که واقعی و خارجی است و ملازمه بین آب و سیال خارجی است و نیازی به توقف ندارد . علم حوزه ادراک است با خارج جمع نمی‌شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo