موضوع: المقدمة/الوضع /نقد تعاریف

 

اشکال دوم بر مبنای مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی این است که ایشان ملازمه بین نار و حرارت را مجعول می داند. سخن ایشان غیر قابل تعقل است چون جعلِ نار جعل تکوینی است ، حرارت از جعل تکوینی نار بر می خیزد چنانچه از جعل تکوینی آتش، دود بالا می رود لذا حرارت و دود جعل دیگری ندارند

اشکال سوم : فرمودند اختصاص بین لفظ و معنا واقعیت و خارجیت دارد ولی وجود ندارد بلکه خارجیت اختصاص بین لفظ و معنا بنفسه است مثل وجود عدم که بنفسه است این کلام هم انصافا قابل تعقل نیست چون نمی شود چیزی خارجیت داشته باشد اما وجود نداشته باشد مثلا خانه در خارج موجود است چون خارجیت اشیاء به وجود آنهاست و نمی‌شود یک امری خارجیت بنفسه پیدا کند و موجود در خارج نباشد

اشکال چهارم : فرمودند ارتباط و اختصاص بین لفظ و معنا به اعتبار معتبِر است ولی بعد از اعتبار محتاج به اعتبار نیست و این هم درست نیست چون قوام امور اعتباریه به اعتبار این است و قوام امور خارجیه به خارج است و یک امر اعتباری با اعتبار می آید و با اعتبار هم می رود چون به عقیده‌ شما مناسبت بین لفظ و معنا ذاتیه نیست بلکه مناسبت اعتباری است لذا این مناسبت با اعتبار می آید و با اعتبار می رود

اما مبنای چهارم از آقای حائری در درر الفوائد ج۱ص ۵ که فرمودند حقیقت وضع تعهد و التزام واضع است که مثلا آب را برای سیال وضع کند

اشکال اول : دور است چون تعهد و التزام به اراده است و اراده در اینجا اراده مقدِمی است یعنی لفظ مقدمه انتقال مقصود متکلم به مخاطب است لذا اراده لفظ مقدمی است بر این اساس در رتبه قبل از اراده باید لفظ مقدمیت آن تمام بشود مثل مقدمیت طهارت برای صلاة و اگر بخواهیم با اراده لفظ را برای مقدمیت اراده کنیم دور لازم می آید چون اراده مقدمی توقف دارد بر اینکه آن لفظ در رتبه قبل از این اراده مقدمه باشد و مقدمه بودن لفظ مفروض بر این است که به این اراده توقف دارد چون می خواهید از این لفظ اراده کنید که مقصود خود را به مخاطب بفهمانید پس اراده به اراده متوقف شد و این دور است و بطلان دور بخاطر توقف شیی علی نفسه است

جواب اشکال : این اشکال وارد نیست چون موقوف و موقوف علیه دو‌چیز است ، موقوف اراده کلی الفاظ است و موقوف علیه اراده جزیی و خاص است چون تارة واضع برای کلیه الفاظ، اراده مقدمیت می کند؛ یعنی همه لفظهای عالم مقدمه انتقال مقصود به مخاطب است و اخری اراده مقدمیت خاص و جزیی می کند مثلا آب برای سیال بودن است یا دود اثر آتش ، و توقف آن دور لازم نمی آید

اشکال دوم : به نظر مرحوم آقای حائری دو امری که به یکدیگر علاقه و تناسبی ندارد قابل مجعول نیست بلکه آن را علاقه و تناسبی که‌ منتقل به مخاطب و شنونده به این معنا ملتزم شود می باشد پس علقه بین معنا و لفظ حقیقت وضع است در صورتی است که نتیجه آن پذیرفته شود و مادامی که پذیرفته نشود این حقیقت وضع تشکیل نشده است مثل یخ و احراق که کسی بگوید یخ همان احراق است در جامعه شعرا و فیزیک پذیرفته شده است چون یخ مثل آتش قوه سوزندگی دارد اما یکوقت احراق ناری و یکوقت احراق بردی است ولی عرف مردم قبول ندارند

اشکال این است که : کسی که قائل به تعهد و التزام است اگر به این مقاله باور داشته باشد به دو تالی فاسد بر می خورد :

تالی فاسد اول : الفاظ و معانی نامتناهی اند و بر اساس قاعده تعهد و التزام متناهی می شوند و در طول تاریخ خلقت بشر آنقدر لفظ و معنا آمده و رفته که اگر نتیجه علقه وضعیه التزام و تعهدی است که شنونده و مخاطب بپذیرد لازمه اش این است که الفاظ و معانی متناهی شوند و متکی به تعدادی جامعه بشری مثل علما و شعرا می‌شود و از نامتناهی بودن خارج می شود

تالی فاسد دوم : پذیرفتن مخاطب به التزام و تعهد بین لفظ و معنا بدون شواهد نیست چون بسیاری از مخاطبین با تعهدات و التزامات آشنا نیستند و باید برای آشنایی آنها قرائنی و شواهدی آورد آنوقت لازمه اش این است که تمامی این شواهد و قرائن جزء موضوع له لفظ باشد در حالی که چنین نیست چون موضوع له لفظ بسیط است نه مرکب از یک معنا و شواهد

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo