درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /نقد التعاریف، تعریف مختار و رفع اشکالات وارده

 

مبنای منطقیین درباره حقیقت وضع، مبنای تنزیل بود یعنی واضع، لفظ شمس را نازل منزله خورشید خارجی قرار می دهد چنانچه شارع مقدس طواف در کعبه را نازل منزله نماز قرار می دهد اشکال ما بر این مبنا این است که در تنزیل سه چیز است :

اول : آثار: اگر طواف را نازل منزله نماز قرار دادند به اعتبار آثاری است که بین طواف و نماز مشترک است نماز معراج مومن و طواف هم معراج مومن است.

دوم : حکایت و دلالت و نشانه است طواف حکایت از یک عبادت می کند مثل نماز که همین طور است لذا طواف مثل نماز است.

سوم : علم است که تنزیل دائر مدار علم است مثل اینکه ما می دانیم احکام برای جاهل به واقع نازل منزله احکام واقعیه است استصحاب و برائت نازل منزله خبرثقه است.

حال در حقیقت وضع هیچکدام از این ها نیست اولاً لفظ شمس آثار خورشید واقعی را ندارد؛ ثانیاً در وجود تنزیلی، علت و نشانه نیست بلکه دلالت ، ابراز و اظهار است ما می خواهیم با الفاظ خواسته هایمان را ابراز کنیم و جای تنزیل نیست شاهد آن این است که غالبا از الفاظ غفلت می کنند و مخاطبین به سراغ معنا و مقصود می روند. ثالثاً علم به علاقه و ارتباط بین لفظ و معنا نیست در حالی که مدار وجود تنزیلی علم است و بسیاری از مردم قرار داد ها و اسنادی را امضا می کنند در حالی که از ارتباط الفاظ و معانی غافلند لذا دفاتر اسناد و ... تشکیل شده است لذا حقیقت وضع وجود تنزیلی نیست

آخرین مبنا : از مرحوم اصفهانی بود که فرمودند حقیقت وضع یک امر اعتباری است و آن عمل اعتباری همان تخصیص لفظ بر روی معنا است و هو المختار و اصل مبنا ثابت شد اما اشکالات آن را باید رفع کرد :

اشکال اول : اعتبار اسم بر مسمی ، کار دقیقی نیست و هر فردی نمی تواند این اعتبار را درست کند به خصوص آنهایی که در منتهای درجه فهم ذهنی اند مثل اطفال لذا نمی توان گفت حقیقت وضع اعتبار است و اعتبار خارج از فهم مردم است

جواب استاد : عمدتاً زندگی مردم بر محور اعتبار می چرخد اما اعتبار درجاتی دارد و پایین تر آن همان بازی های اطفال است که برای خودشان مثلاً سلطنت و ... را وضع می کنند.

اشکال دوم : کلیه معانی در اصطلاح منطق و اصول موضوع له است نه موضوع علیه چون در باب وضع سه چیز داریم: واضع، موضوع و موضوع له. واضع کسی است که وضع می کند و موضوع، آن لفظی است که وضع می شود و موضوع له آن معنای حقیقی لفظ است حال اگر حقیقت وضع به اعتبار واضع باشد لازمه اش این است که موضوع له موضوع علیه هم باشد چون اگر سوال شود که این لفظ چرا برای فلان معنا قرار داده شده می گوید چون در مقابل آن لفظ است پس هر یکی از این الفاظ مقابل همدیگر اند که موضوع علیه می‌شود.

جواب استاد:

از نظر ثبوتی اشکالی ندارد که معنا هم موضوع له و هم موضوع علیه باشد چون استحاله عقلی ندارد مثل عَلم بر روی فرسخ که رأس فرسخ هم موضوع له و موضوع علیه است از آن جهت که علَم به خاطر این رأس فرسخ نصب شده و رأس فرسخ موضوع له است و از آن جهت که منحصرا دلالت بر این مکان قرار دارد و مقابل عَلمهای دیگر است موضوع علیه است.

اما از نظر اثباتی : افرادی از دانشمندان اهل لغت مثل ابن سیده و ابو العباس می گویند که موضوع له اسم موضوع علیه اسم هم هست که به خصوص هم موضوع له و هم علیه می توان گفت لذا همه لغوی ها به صورت مطلق می گویند اسم موضوع برای مسمی است و مسمی می تواند موضوع علیه باشد

اشکال سوم : نباید وضع الفاظ را به باب نصب اعلام بر فرسخ ها قیاس کرد چون علائم رانندگی پیش از آنکه دلالت بر مکانهای خاص بکند متخصصین این رشته این علامتها را برای اینگونه کارها وضع کردند مثلا بر روی عَلم نشانه خطر گذاشتند بعد آن را روی مکانهای خطر نصب کردند پس قبلا این علامت به عنوان علامت خطر وضع شده لذا اگر بخواهید حقیقت وضع را علامیت بدانید باید در رتبه قبل از وضع علامیت ثابت شود و وقتی ثابت شد بعدا آن را وضع کنید در حالی که در وضع الفاظ اینطور نیست.

جواب استاد : مستشکل حیثیت دلالت لفظ بر معنایش را با خود وضع اشتباه گرفت اگر مثل محقق اصفهانی حقیقت را به اعلام تشیبه می کند از باب حیثیت دلالت است و حیثیت عَلم این است که سریع منتقل به معنا می شود و در حیثیت لفظ هم همینطور است پس این تشبیه به خاطر وضع نیست بلکه بخاطر حیثیت دلالی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo