اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع الفاظ

 

آیا الفاظ ، وضع شخصی دارند یا نوعی ؟ آیا مواد و هیأتها وضع شخصی دارند یا نوعی ؟ دو قول است

قول اول : معروف بین علمای اصول این است که وضع مواد و هیأتها وضع شخصی دارند و هو المختار

قول دوم : از مرحوم محقق اصفهانی ره در نهایة الدرایه ج ۱ ص ۴۵ ایشان قائل تفصیل شدند که برای مواد وضع شخصی و برای هیأتها وضع نوعی است و قبل از ورود در اقوال لازم است درباره شناخت وضع نوعی و شخصی بحث شود

هر ماده ای به اعتبار اینکه در ماده دیگری پیدا نمی شود وضع شخصی دارند مثل ماده ض - ر - ب در ضرب و ضارب و جمیع مشتقاتش که به وضع شخصی وضع شده است چون طبیعت این ماده بر زدن دلالت دارد و از این طبیعت شخصی خارج نمی شود اما وضع نوعی آن است که تمامی مشتقاتی که در این الفاظ عرب وجود دارد یا از نوع فاعل یا مفعول یا صفت مشبهه یا صیغه مبالغه و .... است لذا در وضع مواد جامع کلی نیست اما در وضع هیأتها جامع کلی است مثل فاعل که جامع کلی قسم الفاظی که هیأت فاعل دارند جامع کلی برای فاعلهاست و هکذا. مرحوم محقق اصفهانی با دو مقدمه ثابت کرد که وضع مواد شخصی و وضع هیأتها نوعی است :

مقدمه اول : جوهر و عرض هم در تحلیل ذهنی و هم تحلیل خارجی فرق دارند جوهر در وجود خارجی محتاج به غیر نیست و در عین حال منفک از عرض هم نیست بلکه وجود جوهر یا وجود عرض لازمه دارد این ملازمه به معنای متقوم نیست هرگز جوهر، وجودش متقوم به وجود عرض نیست اما منفک از عرض هم نیست ، منظور ایشان این است که مثلا جسم جوهر است وقتی این جسم در خارج وجود می گیرد دارای رنگ و شکل و ...‌ است و رنگ و اشکال عرض است پس وجود جوهر ملازم با عرض است و منفک از عرض نیست ولی وجودش متقوم به وجود عرض نیست چون دو وجودند بر خلاف عرض که در وجودش محتاج به جوهر است و فقط در وجود ذهنی محتاج به غیر نیست یعنی در حد ذاتش نیازمند به جوهر نیست

مقدمه دوم : معانی بر دو قسم است ، قسم اول معانی مستقل مثل معانی اسمیه که در معنا دادن محتاج به غیر نیست و قسم دوم معانی غیر مستقل مثل معانی حرفیه که در معنی محتاج به غیر هستند ، حال بعد از این دو مقدمه می گوییم هیأت مثل هیأت فاعل و مفعول شبیه عرض نیست که در وجودش محتاج به جوهر است و در ذاتش محتاج به جوهر نباشد بلکه از قبیل معانی حرفیه است چون هیات فاعل نسبت صدوری دارد اما هیات مفعول نسبت صدوریه ندارد علاوه اینکه هیأت ضارب بدون ماده ضرب معنا نمی دهد لذا می گویند هیات فاعل و مفعول مندک در ماده مصدریه اند یعنی ضارب و مضروب مندک در ضرْب است اما ماده مندک در هیأت نیست چون ماده از قبیل جوهر است ولی جوهر مندک در عرض نیست لذا آنجایی که مندک باشد وضع نوعی دارد و آنجایی که مندک نباشد وضع شخصی دارد

اما مشهور علمای اصول قائلند که وضع مواد و هیأتها شخصی اند نه نوعی و شخصی و هو المختار و علت آن این است که ملاکی که در شخصی بودن مواد است همان ملاک در وضع هیأتها هم هست ملاک در شخصی بودن وضع این است که این ماده در لفظهای دیگر پیدا نمی شود مثلا ضاد و راء و باء فقط در مشتقات ضرب پیدا می شود چون وحدت شخصی یک طبیعت واحدی است که دلالت بر معنای واحد می کند ، وحدت طبیعت همان وحدت ذاتی است و وحدت ذاتی در بین علمای اصول آن وحدتی است که نقش اصلی معنا خواهد بود مثلا وحدت ذاتی صفت مشبهه ثبوت است اما وحدت ذاتی افعال و مصادر حدث است لذا یک طبیعت حدثی و یکی ثبوتی داریم این ملاک وحدت ذاتی در دو حالت طبیعی در هیأتها هم هست چون هیأت فاعل بر شخص فاعل هم وزن است در مقابل هیأت مفعول که بر شخص مفعول هم وزن است و اگر هیأتها شخصی نباشند لازم می آید جابجا شود و عوض شود مثل شخصی بودن هیات انسان در مقابل هیأت جماد و نبات که هیأت انسان شخصی است لذا گفته اند در وحدت شخصی إسراء طبیعت به غیر امکان ندارد همانطوری که امتیاز ماده از ماده وحدت ذاتی است همانطور هم ملاک هر وضعی با وضع دیگر وحدت شخصی است و کلا همه ماهیتها وضع شخصی دارند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo