اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع عام موضوع له خاص

 

بحث این بود که آیا موضوع له خاص و وضع عام ممکن است یا نه؟ مرحوم آخوند فرمودند ممکن است چون عام، وجه برای خاص است و هر وجهی از ذو الوجه حکایت می کند پس وضع عام از موضوع خاص می تواند حکایت کند

اشکال : بین ماهیات و مفاهیم تباین است و متباین هرگز نمی تواند وجه متباین شود و مفهوم عام و خاص متباین هستند و هیچ گاه نمی تواند از خاص حکایت کند مثل سنگ و انسان که مفهوم عام نمی تواند از مفهوم خاص حکایت کند ، راه حلهایی برای این اشکال ذکر شده است :

راه حل اول : ما عام را ، ما به ینظر در نظر می گیریم یعنی عام را وسیله و آینه برای دیدن خاص قرار می دهیم ، اشکال بر این راه حل این بود که بحث ما بر سر مفهوم بود نه فرد و آنچه در عام دیده می شود فرد خاص است نه مفهوم، مفاهیم متبایینند و مفهوم متباین نمی تواند از متباین حکایت کند

راه حل دوم از مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی بود فرمودند که اگر مفاهیم انتزاعیه باشند و عام از مفاهیم انتزاعیه است از خاص حکایت می کند اما اگر انتزاعیه نباشد حکایت نیست مثلا مصداق الانسان شامل مفهوم زید و .... می شود یا مفهوم فرد الانسان که شامل افراد خاص خود می شود

اشکال اول به راه حل فوق : منظور شما از مصداق الانسان جامع است یا فرد ؟ اگر فرد باشد ، مصداق الانسان عین آن فرد است و حکایتی نکرد و اگر جامع باشد کلی می شود و اشکال بر می گردد که یک مفهوم جامع کلی عام در عین اینکه متباین است با مفهوم خاص ، چگونه از مفهوم خاص حکایت می کند

اشکال استاد به اشکال فوق : چون ممکن است آقا ضیاء بگوید منظور ما از جامع ، جامع عرضی است که در اینجا مصداق الانسان عین فرد نیست مثلا اکرم مَن فی المسجد که این جامع و مفهوم انتزاعی است و این مفهوم شامل هر کسی که در مسجد است می شود

اشکال دوم به آقا ضیاء : سلمنا اما جامع عرضی از مفهوم حکایت نمی کند بلکه از خصوصیات و جزئیات و افراد حکایت می کند در حالی که اشکال بر مفهوم عام بود

راه حل سوم از مرحوم آقای مشکینی : ما از راه اتحاد وجودی وارد می شویم حکایت مفهوم عام از مفهوم افراد و خصوصیات اشکالی ندارد چون کلی از نظر وجود با افرادش متحد است و لازمه این اتحاد این است که در عین متباین بودن از نظر مفهوم ولی بخاطر اینکه اتحاد وجودی دارند می توانند حکایت کنند

اشکال اول به ایشان : وقتی واضع می خواهد ‌وضع کند ملاحظاتی دارد و ذهن و نفس واضع در وضع عام و کلی ، آنچه می بیند جنس و فصل است و غیر از اتحاد وجودی بین جنس و فصل چیزی نمی بیند پس در مرتبه اول در وضع انسان جنس و فصل را می بیند یعنی حیوان و ناطق آنگاه در مرتبه خارج اتحاد بین افراد انسان تحت حیوان ناطق دیده می شود لذا هر گز انسان بدون حیوان حکایت نمی کند لذا علما می گویند مقوله اضافه با مضاف متحد است مثل اینکه یک نفر را هم می شود گفت پسر و هم پدر اما هر گز نمی شود گفت پدر و پسر یک چیز هستند

اشکال دوم : از نظر این مبنا مفاهیم موضوع له نیستند و وجود هستند در حالی که لفظ قالب برای مفاهیم است نه وجود که ظرف وجود در خارج است ولی ظرف مفاهیم ذهن است

اشکال سوم : اگر ظرف حکایت الفاظ اتحاد وجودی باشد باید در عالم منکر مفاهیم عدمی شد در حالی که مفاهیم عدمی مثل ماهیت یا عدم مضاف یا کوری زیاد است

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo