اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع حروف

 

بحث درباره کیفیت وضع معانی حرفیه بود سه نظریه وجود داشت که بیان شد نظر مرحوم آخوند روشن شد که معانی حرفیه وضع، موضوع له و مستعمل فیه عام، اما استعمال خاص است ، توضیح مبنای ایشان مبتنی بر اموری است :

امر اول : از نظر ایشان معنای «مِن» با «ابتدا» و معنای «إلی» با «انتها» یکی است ، معنای من همان معنای ابتدای اسمی و معنای الی هم همان معنای انتهای اسمی است ، مِن وضع شده برای ابتدا و الی وضع برای انتها شده و ابتدا هم وضع شده برای ابتدا و فرقی نمی کند ، دلیل ایشان این است که معانی دو قسم هستند :

قسم اول : یک سلسله معانی اند که به اختلاف انظار مختلف می شوند

قسم دوم : معانی که به اختلاف انظار مختلف نمی شوند ، منظور ایشان از این تقسیم این است که می خواهند بررسی کنند که لحاظها در برخی از معانی تاثیر دارند اما در برخی تاثیر ندارند یعنی آن معنا را عوض نمی کند مثلا در باب اعراض مثل بیاض می توان به دو صورت ملاحظه کرد :

صورت اول : نظر استقلالی شود یعنی بیاض در مقابل جدار که در اینجا دو وجود است بیاض یک موجود و جدار هم یک موجود دیگر

صورت دوم : می توانید لحاظ فنایی و آلی بکنید مثل اینکه بیاض صفت جدار شود الجدار البیاض ابیض ، اینجا بیاض موجود مستقل نیست بلکه آنچه در باره فنایی گفته می شود این است که دیوار سفید ، نمی گویند هم دیوار هم سفید

امر دوم : رتبه معنا مقدم بر رتبه وضع است چون ممکن است معنا بدون وضع باشد ولی وضع بدون معنا وجودی ندارد پس رتبه وضع متاخر از رتبه معنا است قهرا رتبه استعمال متاخر از رتبه موضوع له است چون هر جا استعمالی باشد باید قبلش وضعی باشد موضوع لهی باشد ولی لازم نیست هر جا موضوع له باشد استعمال باشد

امر سوم : تشخص و جزئیت به وجود است مادامی که انسان موجود نشود تشخص حاصل نمی شود لذا تشخص انسان بوجود زید است خود انسان تشخص ندارد ، بر اساس این سه امر ثابت می کند که موضوع له مِن همان ابتدا است و موضوع له ابتدا همان ابتدا است لذا بین معنای اسمی و حرفی اتحاد است و دو وجود نیست و یک حقیقت است منتها به اختلاف انظار مختلف شد ، معنای حرفی را فنایی و آلی نظر می کنند مثلا من و الی را به عنوان بصره و کوفه نظر می کنند و بدون بصره و کوفه نظری ندارند اما معنای ابتدا استقلالی است نظر مستقل است و در ضمن دیگری نیست پس آنچه باعث اختلاف بین معنای حرفی و اسمی شد لحاظ ها و نظر ها ست و گرنه موضوع له «من و ابتدا» که عوض نشده است

مرحوم آخوند بر این مبنای خود پافشاری می کنند لذا در سه جا بحث کرده اند اول به مناسبت کیفیت وضع حروف، دوم در امر دوم از امور مشتق و سوم در امر سوم از امور مشتق ، همچنین مرحوم آخوند در حاشیه رسائل بنام غرر الفوائد هم به این بحث پرداخته اند که در آنجا به امر اول بحث ما اشاره کرده اند که همانطوری که عرض در عین حال وجود فی نفسه دارد یعنی وجود مستقل دارد همچنین وجود لغیره و فنایی و آلی دارد پس معانی حرفیه هم قابلیت به دو نظر و لحاظند یکی مستقل و دیگری فنایی

◼ر بحث مشتق مرحوم آخوند می فرماید موضوع له در «ابتدا و مِن»کلی طبیعی است نه عقلی چون کلی عقلی هم عارض و معروض در ظرف ذهن است مثلا الانسان کلی که کلی ، عارض بر الانسان است و هر دو در ظرف ذهن است چون در خارج انسانِ کلی نداریم بلکه متشخصات داریم و کلی طبیعی یعنی به وجود افراد موجود می شود هذ ا انسان ، هذا انسان و...، حق با مرحوم آخوند است که ابتدا و انتها کلی طبیعی است و حمل بر خارج می شود مثلا از قم حرکت کردم و در همان بحث مشتق نظریه مرحوم صاحب کتاب هدایة المسترشدین ص ۳۰ چاپ رحلی را نقل می کند که ایشان می گویند معنای مِن جزیی اضافی است و کلی طبیعی نیست و مرحوم آخوند در همان بحث مشتق ایشان را نقد می کنند که جزیی اضافی به اعتبار دوال است نه به اعتبار معنا و دلالت ها را می بینید آنگاه تشخیص می دهید که جزیی اضافی است

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo