اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع حروف

 

اشکال چهارم از استاد بر مبنای مرحوم آخوند: رابطه وجود با طبیعت این است که وجود ، طبیعت را از عدم طرد می کند لذا علمای فلسفه و اصول گفته اند که کار وجود، طرد عدم است وقتی می گوییم انسان موجود است یعنی معدوم نیست بر این اساس به مرحوم آخوند عرض می‌گوییم به عقیده شما اختلافی بین موضوع له «مِن و ابتدا» نیست و بینشان اتحاد است منتهی اختلاف به استعمال است ، «مِن» را در کنار بصره و با بصره می آورید معنای حرفی می‌شود، و «ابتدا» را بدون بصره می آورد معنای اسمی می‌شود، استعمال، وجود است و کار وجود این است که در اصل طبیعت و ماهیت تغییری ایجاد نمی کند فقط طبیعت را طرد عدم می کند و کار استعمال این است که همان حقیقتی که طبیعت دارد را وجود می دهد ، حقیقت معانی حرفیه هر چه باشد بدون کم و کاست وجود می دهد و همینطور معنای اسمیه را ، لذا ممکن نیست مقام استعمال ، مقام تغییر باشد ، موضوع له معانی حرفیه و اسمیه یکی باشد و تغییرش به مقام استعمال است اصلا امکان ندارد و استعمال، وجود است و کار وجود فقط طرد عدم است

مرحوم آخوند در کفایه اشکالی را طرح کرد و جواب داد ، اشکال این است که اگر معنای حرفی با معنای اسمی متحد باشد لازم می آید که مترادف باشد و نقش مترادف این است که هر کدام را می توانید به جای دیگری استفاده کنید در حالی که این سخن بالضروره باطل است

جواب ایشان : میان معنای حرفی و اسمی به حسب وضع اختلاف است ، علقه وضعیه حرف فرق می کند و علقه وضعیه اسم آلیت نیست و استقلالیت است و علقه وضعیه حرف آلیت است منتهی موضوع له آنها یکی است به خاطر همین اختلاف و علقه وضعیه نمی توانید من را به جای ابتدا و ابتدا را به جای من استفاده کنید

توضیح : همانطور که در باب واجب و وجوب بحث است که آیا این شرط ، شرط واجب است یا شرط وجوب یا این قید ، قید وجوب است یا واجب ، فقها طهارت یا استقبال را شرط واجب نماز می دانند ولی وقت را شرط وجوب و قید وجوب می دانند همچنین در باب وضع می گویید که آیا آلیت و استقلالیت شرط و قید وضع است ؟ یا شرط و قید موضوع له است ؟ به عقیده مرحوم آخوند قید وضع است چون موضوع له من و ابتدا یکی است منتهی علقه وضعیه مِن ، آلیت و علقه وضعیه ابتدا استتقلالیت است

اشکال استاد بر جواب آخوند :

اولا : حقیقت وضع اسم و حروف متباین است چون علقه وضعیه حروف آلیت و علقه وضعیه اسماء استتقلالیت است بر اساس این مبنا آلیت و استقلالیت قید موضوع له نیست بلکه قید برای وضع است چطور ممکن است وضع به شرط شیی موضوع له آن وضع لا بشرط باشد

ثانیا : اگر حرف شما را قبول کنیم که علقه وضعیه مقید و مشروط است و موضوع له لا بشرط است لازمه اش این است که مِن به جای ابتدا و ابتدا به جای من استعمال شود منتهی مجازا ، چون استعمال مجازی آن است که یک شئ مقید را از تقیید بردارید ، مِن که آلیت بود به جای آن استقلالیت گذاشته شود و برعکس ، اما این جابه جایی محال نیست و فرقش این است که مجاز می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo