درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع حروف

 

بحث پیرامون کیفیت وضع معانی حرفیه بود برخی از اقوال مطرح شد در این جلسه نظر آقا ضیاء الدین عراقی بیان می شود ( در بدایع الاصول و نهایه الافکار و مقالات الاصول ) : که معانی حرفیه اعراض نسبیه و اضافیه اند در توضیح می فرمایند موجود در خارج بر سه قسم است :

قسم اول : موجوداتی که وجود بنفسه دارند یعنی وجود مستقل و محتاج به غیر نیست مثل جواهر

قسم دوم : موجوداتی که وجود فی نفسه لغیره دارند که در عین اینکه مستقلند در قالب وجود دیگری موجود می شوند که از دیدگاه فلاسفه وجود رابطی می گویند مثل اعراض تسعه در مقابل جوهر مثل متی و کیف و ... که این قسم بر دو صورت هستند :

صورت اول : در تحقق موجود خارجی نیازمند به یک موضوع خارجی اند مثل کم و کیف

صورت دوم : در تحقق خارجی محتاج به دو موضوع هستند مثل مقوله أین و اضافه که کلمه أین زید محتاج به مکان زید و خود زید هست

قسم سوم : وجود برخی اشیا فقط لغیره است مثل نسبتها و روابط ، نسبت بین زید فی الدار یا رابطه بین زید و بکر وجود لغیره دارد که اگر زید و فی الدار نبود نسبت محقق نمی شد یا رابطه شدن واو بین زید و بکر این است که به دو طرف وابسته است ، حال بر اثر نیازهایی که عقلا و مردم دارند آمده اند برخی از اسماء را اسم جواهر و برخی را اسم برای اعراض کرده اند و در این بین نسبت و روابط تشکیل شد و کار حروف عهده دار شدن این نسبت و روابط است مثلا فی در زید فی الدار مقوله أین را عهده دار شد یا هیئت جمله اسمیه نسبت را بر عهده گرفت پس معانی حرفیه نه اعراض و نه جواهرند بلکه ربط بین اعراض و جواهرند چون قسمتی از اعراض داخل در روابط نیست لذا معانی حرفیه اعراض نیست بلکه آن نسبت و اضافه هست یعنی کلمه مِن برای أین وضع شده است که مِن نشان می دهد من از کدام مکان حرکت کردم پس معانی حروف از اعراض نسبی است نه خود عرض و جوهر یعنی معانی حروف أین نیست بلکه نسبت أینیه است یا ظرف نیست بلکه نسبت ظرفیه است یا متی نیست بلکه نسبت زمان است

فرق بین أین و نسبت أینیه این است که أین مکان خارحی است و نسبت أینیه معنای ذهنیه است و فقط در ظرف ذهن است

اشکال استاد :

اولا : اعراض نسبیه از قبیل وجود رابطی است و وجود رابطی از نظر فلاسفه وجود محمولی است یعنی از نظر مفهوم مستقل است و اگر معانی حرفیه از قبیل اعراض نسبیه باشند لازمه اش این است که از نظر مدلول و معنا مستقل باشد درحالی که حروف ربط محض اند و در درون حروف تعلق به غیر وجود دارد چون حروف ذاتا محتاج به غیر است در حالی که عرض به حسب ذات مستقل است و فقط در مرحله وجود محتاج به غیر است

ثانیا : اگر مدالیل حروف اعراض نسبیه اند ممکن است در تعدادی از مثالها یافت شود اما در تعدادی دیگر یافت نشود مثلا شریک الباری فی نفسه ممتنع به نظر شما کلمه فی از اعراض نسبیه است در اینجا کدام قسم عرض است ؟ لابد از مقوله أین است چون فی ظرفیت است و ظرفیت از مقوله أین است و مقوله أین در این مثال تعقل ندارد چون نمی خواهیم بگوییم در فلان مکان شریک الباری نیست اما بقیه جاها هست بلکه سلب کلی است نه جزیی و استحاله مطلق ( که یک جایی اشکال ندارد ) است نه مطلق الاستحاله

مثال دیگر واجب الوجود فی ذاته و بذاته مستغن عن غیره که فی آمده و هم باء که عرض نسبی قابل تصور نیست چون اعراض نسبی و جواهر از انقسامات وجود امکانی است که ممکنات به دو دسته تقسیم می شوند دسته ای جوهر و دیگر عرض و خداوند خالق اعراض است و هرگز اعراض نسبیه درباره خدا و در تعریف خدا آورده نمی شود و لذا اگر معانی حروف از اعراض نسبیه باشد در مسائل مربوط به خداشناسی وارد نمی شوند و باید بدون حروف و اعراب حرف زد چون اعراب هیئت نسبیه است

ثالثا : اگر معانی حرفیه از اعراض نسبیه باشند آنوقت جزئیه می‌شوند و ما نمی خواهیم بگوییم معانی حرفیه جزئیه هستند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo