درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع حروف

 

معانی حروف چهار قسم است :

قسم اول : معانی حرفی، نسبت است و آن حرف حکایت از نسبت می کند مثل «فی» که حکایت از نسبت ظرفیه می‌کند

قسم دوم : برخی از نسبتها در ذهن است و حروف حکایت از آن نسبت ذهنی می کند مثل جمله شریک الباری فی نفسه ممتنع که مفاد این جمله در موطن ذهن است ولی از نسبت ظرفیه در ذهن حکایت می کند

قسم سوم : یک قسمت از حروف ایجادی هستند و حکایتی از چیزی ندارند مثل حروف نداء و استفهام و تخصیص و تنبیه..

قسم چهارم : برخی از حروف حاکی اند نه ایجادی بلکه دلالت بر خصوصیتی می کند که در فضای ذهن است مثل «ال عهد و استغراق و جنس» ، لذا مبنای ما تفصیل است که باید بین این اقسام فرق گذاشت و نباید مطلقا بگوییم که حروف برای نسبت وضع شده است

امر دوم : کیفیت خارجیه معانی حرفیه است مثلا در زید فی الدار یک «هیئت جمله اسمیه» است و یک «فی» است که دلالت بر ظرفیت می کند و باید بحث شود که آیا نسبت «فی» با نسبت جمله اسمیه قائم به دو طرف است یا اینکه نسبت «فی» خودش موجود است و قائم به دو طرف نیست و منتسب به منتسبین نیست

چهار مبنا درباره کیفیت فوق :

مبنای اول از مرحوم آخوند : که نسبت مثل نسبت ظرفیه قائم به دو طرف است و غیر از وجود دو طرف وجود دیگری ندارد چون معنای حرفی در ذات خود مستقل نیست و استقلال و آلیت دو لحاظ است و وجود خارجی ندارند

مبنای دوم : از محقق سبزواری در شرح منظومه در ذیل مقوله أین ، و مختار ما همین است که در خارج نسبت ظرفیت وجود دارد اما این نسبت به تَعَمُّل ( تحلیل عقلی ) و اعتبار عقلی است که در واقع کلمه «أین» برای نسبت مکان است و مکان یک امر واقعی است اما نسبت اعتباری است که از تحلیل عقلی بدست می آید و معتبِرِ نسبت، عقل است

مبنای سوم : از مرحوم شیخ طوسی در شرح تجرید که در تعریف «أین» می گوید نسبت خارجی است در زید فی الدار که آنچه می بینید نسبت ظرفیه است و «فی» از آن نسبت ظرفیه حکایت می کند لذا ظرفیت و مظروفیت در قالب «فی» فهمیده می شود

مبنای چهارم از مرحوم اصفهانی: در اعراض نسبیه دو موجود است یک: نسبت مکانی و زمانی. دوم : معنای حرفی.

فرق آنها این است که نسبت مکانی و زمانی وجود مستقل است اما معنای حرفی وجود لا فی نفسه است لذا در زید فی الدار سه چیز است جوهر و عرض و نسبت ، که هیئت جمله اسمیه همان نسبت ولی به لحاظ اینکه این هیئت از مقوله أین است و باعث شده که یک مظروفیت بنام زید و یک ظرفیت بنام دار درست شود و یک نسبتی بین آنها واقع می شود که از مقوله اضافه است و در تعریف اضافه دارد که مضاف بدون مضاف الیه وجودی ندارد در اینجا هم ظرفیت بدون مظروفیت وجودی ندارد لذا کلمه فی آن نسبت ظرفیه را حکایت می کند اما هیئت زید فی الدار نسبت کون الشیی فی الدار را حکایت می کند و فرقش این است که نسبتی که از هیئت بدست می آید مستقل است اما نسبتی که از فی بدست می آید وجود لا فی نفسه است پس معنای حرفی با معنای اسمی تباین ذاتی دارد

اشکال نظریه چهارم : اگر بپذیریم باید قائل به وجود دو تا نسبت باشیم یکی مثلا در مِن آنهم ابتدا و دیگری نسبت ابتدا ، و حق این است که در خارج یک چیز است و وجود در خارج یک معنا است و آن دو نسبت با تحلیل ذهنی و عقلی است شاهد ما این است که اگر سائلی بپرسد از کجا آمدی می گویم سرت من قم و به جای آن می شود گفت ابتداء سیری القم آنچه در خارج وجود دارد نسبت ابتدا است که «مِن» کاشف و حکایت از آن می کند اما آن نسبت ابتدا از این جمله اسمیه به تحلیل ذهنی است ، شاهد دیگر کلمه الرجل است که دو چیز است یکی معنای اسمی و دیگری حرفی که معنای حرفی همان نسبت مردی است که قبلا در ذهن ما بود و معنای اسمی آن مرد خارجی است این دو معنا دو وجود نیست بلکه در خارج یک چیز است اما به تحلیل ذهنی دو چیز است مثل ماهیت و وجود که در ذهن دو چیز است اما درخارج یک چیز است پس دلیلی نداریم که مازاد بر کون الشیی فی الدار یک نسبت دیگری هم باشد که اگر دو نسبت در نظر گرفته می شود به تحلیل عقل است اما در خارج نسبت ظرفیت با خود ظرفیت یکی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo