اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /وضع حروف

 

در بحث معانی حروف دو بحث باقی است:

بحث اول : اینکه بر اساس مبانی شش گانه در معانی حرفیه وضع حروف مختلف می شود بر طبق برخی از مبانی وضع و موضوع له عام مثل مبنای مرحوم آخوند می‌شود اما بر طبق بقیه مبانی وضع عام و موضوع له خاص می شود لذا باید در این بحث وارد شویم و ببینیم که به چه نحوی قابل تطبیق است

بر اساس مبنای آخوند معنای ابتدا و مِن یک چیز است لذا مِن برای طبیعی ابتدا وضع شده است و فقط لحاظ تغییر کرده است که یکی آلی و دیگری استقلالی است

براساس مبنای مرحوم اصفهانی که حروف را نسبت وجود رابط می گیرند وضع عام و موضوع له خاص می شود چون نسبت یک معنای جامعی دارد و ربط یک معنای جامعی دارد و همه نسبت ها و ارتباطات خارجی را شامل می شود اما در مصداق و وجود خاص است چون این حروف حکایت می کنند از آن ربط و نسبت خاص مثلا فی یک بار در مسجد و یک بار در خانه و ... پس ملحوظ حین وضع جامع نسبت هاست اما موضوع له آن نسبتهای خاص است و دیگر جامع ربط نیست ،وضع عام به اعتبار مدلول است و موضوع له خاص به اعتبار حکایت از نسبت و ربط خاص است

مرحوم نائینی در عین حال که معانی حروف را ایجادی می بیند یعنی توسط فی ظرفیت ایجاد می شود باید وضع و موضوع له را عام بگیرد چون تعلق در ذات معنای حروف نیست بلکه تعلق در وجود معنای حروف است مثل اعراض که در ذاتش نیاز به جوهر ندارد اما در مقام وجود نیاز به جوهر دارد ، اشکال ما این است که اگر در مقام وجود حرفی وابسته بود به دوطرف خارجیت ، باید موضوع له خاص شود چون موضوع له در جایی است که وحدت سنخی باشد وقتی وحدت سنخی بهم خورد خاص می شود مثلا سنخ ظرفیت اگر دیده شود موضوع له عام است اما اگر ظرفیت در مسجد یا در خانه یا در ماشین دیده شود موضوع له خاص می شود و عام نمی شود مثلا طلبه یک وحدت سنخی دارد اما یک وحدت شخصی هم دارد اگر عنوان طلبه به عنوان وحدت سنخی باشد و اگر به عنوان وحدت شخصی باشد خاص می شود لذا طبق مبنای ما وضع در حروف وضع عام و موضوع له خاص است چون معنای حرفی وحدت سنخی ندارد ( یعنی استاد فرمودند چون ما می گوییم خارجیت پس خارجیت جزیی می شود چون تشخص جزیی می شود چون مرحوم آخوند فرمود موضوع له حروف معنای طبیعی است و طبیعی یعنی مفهوم در ذهن لذا عام می شود اما استاد می فرمایند معنای حروف نسبت خارجی است پس جزیی و خاص می شود )

بحث دوم : ثمرات مترتب بر این بحث :

ثمره اول : در واجب مشروط که در میان علمای اصول و فقه بحث است که شرط و قید ، قید هیئت اند نه قید ماده مثلا نماز ظهر مشروط به زوال است اگر زوال قید هیئت باشد پس وجوب نماز ظهر در وقت زوال است و اگر قید ماده باشد یعنی واجب است خود نماز ظهر را اگر بخواهیم امتثال کنیم باید در وقت اذان امتثال کرد حال اگر وضع حروف و موضوع له آن را عام بدانیم وقت زوال قید هیئت است قید صل است که هیأت افعل است چون بر طبق مبنای مرحوم آخوند معنای هیئت معنای حرفی است و منظور آن طبیعی است و طبیعی قابل تقیید است اما بر مبنای دیگران موضوع له خاص است لذا بر مبنای محقق اصفهانی ره و استاد قید به ماده بر می گردد نه هیئت پس وجوب را از اینجا بدست نمی آوریم بلکه از آیات دیگر بدست می‌آوریم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo