درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /جمله خبری و انشائی

 

بحث ما درباره وضع جمله انشائیه و خبریه بود مبانی نقل شد و آخرین مبنا از آقا ضیاء الدین بود و در جلسه قبل مختصر بیان شد ، ایشان می گوید که مفاد هیأت جمله انشاییه و خبریه یک چیز است و آن این است که آن نسبت و رابطه ذهنیه‌ای که قائم به مفاهیم است توسط جمله انشائیه و خبریه حکایت می شود پس هر دو هیأت از نسبت ذهنیه حکایت می کنند و موضوع له هر دو نسبت کلامیه ذهنیه است لذا اینکه گفته اند جمله انشائیه موجدِ نسبت است درست نیست و هر دو جمله حاکی از یک نسبتی است که در ظرف ذهن است البته نسبت بر دو قسم است: نسبت ایقاعیه و نسبت وقوعیه ، ایشان می گویند که تمامی جمله های تام حکایت از نسبت ایقاعیه دارند جمله های تام یعنی همان مرکبات تام مثل ضرب زید یا اضرب زیدا ، و هر دو فرقی ندارند و حکایت می کنند از نسبت ایقاعیه ،

اما جمله ها و مرکبات ناقص، حکایت از وقوع و ثبوت نسبت در ظرف ذهن دارند مثلا غلام زید یا ضارب زید ، زید فی الدار جمله ناقص است که دلالت دارد که غلام بودن زید ثبوتی است

سوال : چه اثر اصولی و فقهی از این مبنای فوق بدست می آید ؟ مهمترین اثر این است که در سالبه محصله در مرکبات ناقص نمی توانید استصحاب جاری کرد اما در مرکبات تام می شود استصحاب عدم ازلی جاری کرد مثلا شک دارید که این زن قریشی هست یا نه ؟ استصحاب عدم ازلی قریشیت این زن جاری است چون آنچه برای مرکبات تام است ماهیت و ذات است و وجود قریشیت یا عدم وجود قریشیت زن جزء ذات و ماهیت زن نیست مادامی که یقین به قریشیت زن ندارید استصحاب عدم جاری می شود یا مثلا شک دارید این آب کر است یا نه ؟ استصحاب عدم کریت جاری است چون ذات آب مقید به کر یا عدم کر نیست لذا اگر شک در کریت بکنید استصحاب عدم کر جاری می شود یا نمی دانید این شرط مخالف کتاب و سنت هست یا نه ؟ آنچه برای ما مهم است ذات معامله و داد و ستد است لذا اگر شک کنید استصحاب عدم مخالفت شرط کتاب و سنت جاری می شود ، از این مثالها نتیجه می گیرد که در مرکبات ناقص هر وقت شک در وجود و عدم شود اصل وجود عدم جاری است و اگر در مرکبات تام شک شود اصل عدم جاری است

فتحصل : که بین جمله انشاییه و خبریه فرقی نیست و هر دو حکایت از مفهومی می کنند که در ذهن است فقط فرق این است که در جمله خبریه صدق و کذب مطرح است اما در جمله انشائیه نظری به تطبیق نیست بلکه حکایت می کند از آن نسبتی که بین مبدأ و فاعل است که در اضرب زیدا بین مبدأ یعنی ضرْب و فاعل یعنی زننده ربطی درست کرد بنام کتک خوردن زید ، نهایه الافکار ج ۱ ص ۵۴ تا ۵۸ .

اشکالات مبنا:

اشکال اول : ایشان جمله های تام را حکایت از نسبت ایقاعیه و جمله های ناقص را حکایت از نسبت وقوعیه گرفتند در حالی که وقوع فرع بر ایقاع است و باید نسبت وقوعیه ثابت باشد تا نسبت ایقاعیه حکایت شود

اشکال دوم : ایشان مرکبات تقییدی یعنی جمله های ناقص را ذاتی گرفته‌اند که هم قابل به وصف وجود و هم عدم است این سخن برای ما قبول نیست چون قیام زید دو حکایت می کند یکی از هویت خارجی یعنی شخص زید و دیگری از هویت تصوری یعنی آن معنایی که در ذهن تصور شد ، هویت زید توسعه ندارد و متصف به وجود و عدم نمی شود چون تشخص افراد به وجود است ، هویت تصوری هم مبهم نیست یا وجود زید یا عدم او تصور می شود

اشکال سوم : در ثمره فرمودند در جایی که جمله ناقصه باشد به اعتبار اینکه ذاتش نسبت به وجود و عدم یکسان است اگر در قیدیت شک شود استصحاب عدم ازلی جاری است این نظر هم خلاف نظر علمای اصول است هرگز ذات زن نسبت به قریشیت و عدم آن مساوی نیست شاهد آن این است که همین علمای اصول در اینجا استصحاب را معارض می‌دانند یکی استصحاب عدم قریشیت زن و دیگری استصحاب وجود قریشیت زن جاری می کند بله قید قریشیت مؤنه زائده نیاز دارد مثلا اجماع یا شهرت یا شجره نامه و بخاطر این جهت استصحاب عدم قریشیت جاری می شود

اشکال چهارم : ایشان فرق بین جمله خبریه و انشائیه را در مطابقت و عدم آن دانستند در حالی که انطباق و عدم آن فرع بر ثبوت است تا زمانی که نسبت ثبوت دارد چه خبری و چه انشایی باشد انطباق هست لذا ملاک انطباق ثبوت و ملاک عدم انطباق عدم ثبوت است و فرق ، انطباق و عدم آن نیست چون هر دو حکایت اند و حکایت انطباق است و انطباق فرع بر ثبوت است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo