درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /حقیقت و مجاز

 

آیا تبادر علامت حقیقت هست یا نه؟ تبادر عند المستعلِم نمی تواند نشانه حقیقت و مجاز باشد چرا ؟ به سه جهت :

جهت اول : تبادر علم به معنا می دهد نه علم به وضع در حالی که ما دنبال وضع لغت هستیم مستعلم وقتی با شنیدن لفظی ذهن او انتقال به آن معنا می کند برای او علم به معنا حاصل می شود و علم و قطع حجیت ذاتیه دارد ولی هرگز نشانه حقیقت و مجاز نیست و نشان نمی دهد که وضع این لفظ این چنین است که در ذهن او تبادر کرده است

جهت دوم : این تبادر ، تبادر خاصی است و تبادر خاص، علم به دو عنصر زمان و مکان است که در این زمان یک واژه ، فرآیند یک معنایی دارد ولی نمی دانیم در زمانهای قبل این واژه ، فرآیند این معنا را داشته یا نه ؟ لذا تبادر خاص، تبادر به زمان و مکان است که آیا جریب در این زمان حمل به اشاعه می شود یا عدم مشاع می شود ؟

جهت سوم : تبادر معنایی از یک لفظ در صورتی حجت است که به زمان معصومین علیهم السلام وصل شود در حالی که ما نمی دانیم در زمان معصومین علیهم السلام این لفظ به همین معنا بوده یا نه ؟ لذا اگر هم شک کنیم اصل عقلایی، که اصل عدم نقل داریم ولی نمی دانیم این اصل عدم نقل را معصومین علیهم السلام آیا امضا کرده اند یا نه ؟

اما تبادر عند العالم ( اهل لسان ) چگونه است ؟ تبادر عند اهل لسان مفید ظهور فعل است اما آیا این ظهور فعلی همان ظهوری است که ائمه علیهم السلام اراده کرده اند ؟ نمی توانیم از راه تبادر اهل لسان بدست بیاوریم مگر اینکه دلیل خارجی مثل خبر واحدی یا اجماع محصلی باشد و به چهار جهت نمی شود استفاده کرد :

جهت اول : منشأ علم اهل لسان و عارف به لغت برای ما مشخص نیست که منشأ این تبادر چیست ؟ شاید بر اثر کثرت استعمال باشد چون هر حادثه‌ای معلول علتی است که انسباق و تبادر معلول علت است چون یک حادثه است و ما باید بدانیم که این تبادر بر اثر کثرت استعمال نیست بلکه از متن و جبلیت این لفظ بدست می آید لذا می گویند تبادر حاقی حجت است اما تبادر ظهوری حجت نیست که شاید از کثرت استعمال باشد

جهت دوم : سیره عقلاییه بر اصل عدم نقل است یعنی از زمان ائمه اطهار علیهم السلام تا این زمان مثلا جریب به معنای عدم مشاع بود امروز برای اهل لسان موردی پیش می آید و بر می گردد به زمان حضرات معصومین علیهم السلام که به صرف اصل عدم نقل نمی شود ثابت کرد

جهت سوم : در بسیاری از موارد بین عرفهای عام و عرف خاص اختلاف است و گاهی به تزاحم و تقابل کشیده می شود عرف خاص اهل لغت هستند و عرف عام مردم روزمره هستند که قانون وضع می کنند خیلی وقتها عرف عام یک چیزی می‌گوید که مخالف با عرف خاص است

جهت چهارم : اصل عدم نقل که همان اصل عدم تشابه است ، اصل تشابه یعنی آیا می توانید بگویید این زمان با زمان ائمه تشابه دارد ؟ چه بسا در زمان ائمه علیهم السلام یک کلمه قداستی داشته که اکنون ندارد ، کیفیت اصل تشابه حاصل نمی‌شود مگر به چها امر :

اول نیازمندیم به قرائن قطعیه ای از قبیل شهرت روائیه ، دوم : محتاج به شأن نزول هستیم ، سوم : سیاق یا حجت سیاق. چهارم : وثوق؛ که آیا اصل تشابه برای ما وثوق می‌آورد یا نه ؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo