درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/كيفية استعمال المجازي /علامت حقیقت و مجاز

به نظر ما صحت حمل علامت حقیقت و مجاز نیست چون صحت حمل ، صحت دلالت نیست بلکه حمل محمول بر موضوع و تشکیل یک قضیه ذهنی است در حالی که مباحث حقیقت و مجاز در اطراف دلالات هستند برای بررسی این نظریه محتاج به سه امر هستیم :

امر اول : حمل چیست؟ حمل، ثبوت شیی لشئ یا نفی شیی لشئ است مثلا الکاذب لیس بمُؤتَمِن ( امین نیست ) الصدق ممدوح ، الحدید معدن ، در قضایا چه شرطیه و حملیه اعم از موجبه و سالبه متشکل از مفاهیم ذهنیه هستند آنگاه آن مفاهیم ذهنیه از ما فی الخارج حکایت می کند لذا ما فی الخارج موضوع و محمول نیست ، موضوع و محمول در ظرف ذهن است نه در خارج

امر دوم : دلالت بر دو قسم است ، لفظیه و غیر لفظیه که هر دو از اقسام دلالت وضعیه اند مثلا لفظ زید دلالت بر ذات خارجی زید می کند و این دلالت وضعی است اما دوال اربعه از قبیل خطوط و اشارات و علامتها و عقود برای دلالت کردن بر مکان وضع شده اما قابل تلفظ نیست و غیر لفظی است ، حال صحت حمل ربطی به این دو دلالت ندارد چون در دلالت لفظیه صدق و کذب مطرح است نسبت به واقع و اینکه آیا دلالت به تضمن است یا مطابقی که هیچکدام از اینها در مباحث حمل نمی آید چون حمل علم به ثبوت محمول برای موضوع است یا علم نفی موضوع از محمول است یکوقت قیام رابرای زید ثابت و گاهی سلب می کند لذا بحث دلالات نیست

امر سوم : آیا لغوی حمل دارد ؟ آنچه لغوی در صدد اثبات آن است ظهور انصرافی و اطلاق لفظ است بلکه کار لغوی ارائه ظواهر است و مردم در تمام ایام معیشت خودشان را به همین ظواهر الفاظ اسنتاد می کنند اگر کسی بگوید کار لغوی تشخیص حقیقت و مجاز است تالی فاسد آن این است که لغوی واضع خاص است در حالی که گفتیم ما واضع خاصی نداریم و کار لغت نامه ها ارائه ظهور الفاظ است و مستعمل فیه را می فهمیم

و من هنا یظهر : مبانی چهار گانه علما در این بحث در جلسه قبل که بیان شد اشکال دارد :

یک مبنا این بود که در حمل مترادف مثل الانسان بشر از باب حمل نیست بلکه از باب وضع حقیقی است و این صحت حمل را نشانه حقیقت گرفتند اشکالش این است که حقیقت و مجاز از مقوله دلالات است و ربطی به حمل ندارد و مهمتر از این اشکال این است که حمل اقسامی دارد ، یک حمل اولی ذاتی که در دو مورد است یک : اتحاد مفهومی مثل الانسان بشر ، دو : اتحا ماهوی مثل الانسان حیوان ناطق ، کار این دو حمل ثبوت شیی لشیی است و کاری به بحث حقیقت و مجاز ندارد

دوم : حمل شایع صناعی ، اقسامی دارد :

الف : حمل طبیعی بر افراد و مصادیق مثل حمل جنس بر نوع یا حمل فصل بر نوع یا حمل نوع بر فصل ، الانسان حیوان که حمل جنس بر نوع یا الحیوان ناطق حمل فصل بر نوع و الانسان ناطق حمل نوع بر فصل ، حال همه اینها نحوه حمل

ب : وحدت بین آنها وحدت عرضی است مانند الانسان ضاحک، کاتب و...در اینجا وجود عرض به وجود موضوعش است مثل زید ضاحک و بحث از حقیقت و مجاز نیست

ج : اتحاد و وحدت عرضی است ، یعنی آنجایی از ذات ، مشتق و بر ذات حمل می شود مثل الانسان متحرک الاصابع که از انسان گرفته و بر خودش حمل شد و این هم حقیقت و مجاز نیست

اما آن مبنایی که فرمود قبل از صحت و سلب نیاز به تنصیص اهل لغت هستیم درست نیست چون در امر سوم روشن شد که تنصیص اهل لغت تنصیص حقیقت و مجاز نیست بلکه تبیین ظهور است بهترین شاهد این است که در مثال زید کالاسد چه حقیقی و چه مجازی قابل حمل است پس در مجاز هم صحت حمل هست

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo