درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/علائم الحقيقة و المجاز /اشکالات بحث اطراد و جواب آنها

 

خلاصه درس گذشته: مرحوم آقای خویی ره اطراد را از علامت حقیقت و مجاز می‌ داند ، مرحوم امام ره و دیگران تبادر را پذیرفته اند و آقای وحید خراسانی هم تبادر عند اهل لسان را قبول کردند و به نظر ما تبادر ظهورِ فعلی درست می کند نه حقیقت و مجاز اما اطراد علامت حقیقت و مجاز هست ، در بحث امروز اشکالات این بحث را رفع می کنیم.

اشکال اول : اطراد از باب کثرت استعمال و تکرار در استعمال نیست بلکه اطراد معنای کلی است و در میان افراد خودش شایع و مطرد است که این نظریه محقق اصفهانی بود سه جواب به ایشان داده می شود :

جواب اول : انطباق کلی بر افرادش عقلی است چه استعمال شود و چه نشود؛ عقل می گوید کلی بر افراد خودش منطبق است لذا ربطی به مساله اطراد ندارد چون اطراد در مرحله استعمال است نه عقل

جواب دوم : اگر لفظ اسد به عنوان شجاع بر هر فردی انطباق ندارد چون اسد حصه ای از کلی است و از اول دایره آن وسیع نیست و نقش شجاعت در اسد دیده شده و این نقش، ایجاد مشابهت کرده که هر کجا شبیه به اسد در این رتبه بود حمل واقع می شود.

جواب سوم : سعه و ضیق، تابع معناست و معنای وسیع و مضیق به ید عرف است که باید به عرف مراجعه کرد که اگر عرف یک لفظی را در موارد زیادی استعمال کند آن معنا وسیع و اگر در برخی موارد استعمال کند معنای آن مضیق است لذا سعه و ضیق ربطی به کلی بودن ندارد و تابع معنایی است که عرف استعمال می کند.

اشکال دوم از مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی (نظر ایشان به صورت اشکال ذکر می شود)[1] : می فرمایند مراد از اطراد تبادر است و یا اطراد در استعمال است اگر مراد از اطراد تبادر باشد اطراد یکی از شرایط تحقق تبادر می شود چون تبادر به معنای انس ذهن به معنا و انتقال ذهن به معنا از شنیدن لفظ است و شرطش این است که آن لفظ در آن معنا شایع و مطرد باشد و الا انس حاصل نمی شود و اگر مراد از اطراد ، اطراد در استعمال باشد اطراد در مجاز هم هست و مختص حقیقت نیست لذا نمی تواند علامت حقیقت و مجاز باشد.

اشکال استاد به ایشان : استعمال یا خاص است یا عام، استعمال خاص همان استعاره ای است که در شعر و خطابه بکار می رود مثلا در اشعار به چهره زیبا ، قمر و به چهره نورانی، شمس می‌گویند و هیچ وقت چهره زیبا قمر نیست اینها شعر و خطابه است اما استعمال عام در همه جا و همه موارد سرایت دارد که معنا یک زیبایی به لفظ می دهد که آن لفظ را همه جا بکار می برند مثلا قمر را بر قرص ماه و شمس بر قرص خورشید استفاده می شود و همه مردم در همه زبانها این استعمال را دارند و اختصاص به شعر و ... ندارد.

از این تقسیم بدست می آید که اطراد در استعمالِ خاص نیست اما در استعمالِ عام است با این بیان اشکال نظریه آقا ضیاء روشن شده، ایشان خیال کردند مراد از اطراد، استعمال خاص است درحالی که مراد استعمالِ عام است لذا نباید اشکال کند که اگر اطراد در استعمال باشد در مجاز هم اطراد است نه ، بلکه در مجاز استعمال خاص است نه اطراد ‌ و اطراد استعمال در عام است.

اشکال سوم (بیان مرحوم آخوند در کفایه): ایشان می گویند اگر در مجاز اطرادی نیست به اعتبار نوع علاقه است نه به اعتبار شخص علاقه و گرنه اگر به اعتبار خصوص علاقه باشد در مجاز هم اطراد است به همین خاطر علمای معانی بیان گفته اند که انّ المجاز موضوعة بالوضع النوعی که اساسا مَجاز به اعتبار نوع علاقه است نه شخص علاقه یعنی نوعاً مردم مبتلای به مجاز گویی اند مثلا به جای اینکه بگویند «و اسأل اهل القریه» می گویند «و اسأل القریة» و لذا نوع مردم رجل اسد را به اعتبار شجاع می گویند و رجل اسد را به عنوان ابخر (کسی که دهانش بو می دهد) نمی گویند پس شخص بخاطر بو دادن دهان یا برخی از صفات مَجاز درست نمی کند، مجاز بر اساس نوع استفاده است و عموم مردم نوعاً شجاعت این مرد را می بینند و اطلاق اسد بر آن می کنند.

جواب استاد به ایشان : اگر چه در مَجاز ممکن است اطراد باشد ولی ما این اطراد را اطراد نمی دانیم بلکه از باب «ما یصح الاستعمال» است مثلا شخصی می گوید «اعتق رقبة» آنوقت می گوید مراد من از «رقبه» گردن است در اینجا «ما یصح الاستعمال» است چون رقبه یعنی گردن اما اطراد ندارد لذا اینکه جناب آخوند فرمودند «اگر به اعتبار خصوص علاقه باشد در مجاز هم اطراد است» درست نیست چون در مجاز «یصح الاستعمال» است اما اطراد نیست و اطراد این است که در همه موارد استعمال کنند.

اما اینکه مرحوم آقا ضیاء فرمودند اطراد از شرایط تبادر است اشکالش این است که تحصیل حاصل لازم می آید چون با تبادر، علم به معنا حاصل شد و نیازی به اشتراط اطراد نیست و تحصیل حاصل قبیح است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo