درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1400/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /ادامه تصویر جامع بنا بر قول اعمی - از مرحوم بروجردی ره - اشکالات به ایشان - رد آن توسط استاد - اشکال استاد به ایشان

 

مرحوم بروجردی ره جامع بین نماز صحیح و فاسد را تخشّع و توجه قرار داد و هر دو یک امر اعتباری هستند و دارای دو خصوصیت است:

خصوصیت اول: تمام مراتب تشکیکی در تحت این امر اعتباری می‌رود، مراتب تشکیکی یعنی زیاده و نقیصه همان‌طوری که طبیعت انسان شامل چاق و لاغر و ... می‌شود همچنین نماز دو رکعتی و سه رکعتی و .‌.. تحت عنوان توجه و تخشّع قرار دارد به‌طوری‌که توجه و تخشّع از اقوال و افعال صلاة جدا نیستند و به خاطر این خصوصیت تمامی اشکالات بر تصاویر سابق لغو می‌شود.

خصوصیت دوم: این امر اعتباری منحصر به صلاة نیست و بقیه عبادات مثل صوم و حج و ... و تمامی فروع فقهی را شامل می‌شود لذا توجه و تخشّع در هر عبادتی تطبیق می‌شود و عصاره کلام ایشان این است که نماز این اقوال و افعال نیست بلکه نماز توجه و تخشّع است که از این اقوال و افعال انتزاع شده است و نسبتش به اقوال و افعال مثل نسبت طهارت نیست که مسبّب از غسلات و مسحات است بلکه عین وجود این افعال و اقوال است.

اشکالاتی بر این نظریه واردشده است:

اشکال اول: ثبوتی است، ایشان این جامع اعتباری را با افعال و اقوال نماز اتحاد وجودی می‌داند و مستشکل می‌گوید که افعال و اقوال نماز از مقولات متباین تشکیل‌شده است چگونه این اتحاد برقرار می‌شود و ممکن نیست امر انتزاعی با حقایق متباین و مختلف متحد شود.

نظر استاد: این اشکال وارد نیست چون منظور ایشان از اتحاد، وحدت جنسی یا نوعی یا فردی یا شخصی نیست بلکه وحدت اعتباری است معنایش این است که در روح هر یک از این افعال و اقوال نماز توجه به خداوند و خشوع به خداوند قرار دارد از قرائت و سجود و ... حتی سکوت مأموم پشت سر امام جماعت یک نوع خشوع و خضوع است.

اشکال دوم: هم ثبوتی است که ارکان به نحو لابشرط موضوعٌ له صلاة بود در آنجا گفته شد که اگر اقل، وجود گرفت نماز تحقق پیداکرده است که با تحقق نماز نیازی به اجزای بعدی نیست ولی اگر نماز به اکثر اجزاء تحقق پیدا کند به اقل وجود نمی‌گیرد این اشکال در تصویر جامع ارکان در اینجا هم پیاده می‌شود وقتی اقل اجزای نماز تحقق شد توجه و خضوع محقق می‌شود و نیازی به اجزای بعدی نیست چون اگر نیازی به اجزای بعدی باشد لازمه‌اش این است که یک جزء از اجزاء هم جزء باشد و هم نباشد، از آن ‌جهت که توجه محقق شد آن اجزای بعدی جزء نیست و از آن ‌جهت که اجزای بعدی دخیل در نماز است یعنی جزء است بالاخره آیا جزء هست یا نیست ؟

جواب استاد از این اشکال: منظور مرحوم بروجردی این نیست که مراتب تشکیکی نماز موضوعٌ له نماز است بلکه مراد ایشان این است که نماز بر پایه توجه و تخشّع تشریع شده است لذا کمی و زیادی اجزا و تبدلات باعث نمی‌شود که خللی در نماز ایجاد شود و فرقش با تصویر لابشرط این است که در آنجا موضوعٌ له نماز را ارکان به نحو لابشرط می‌دانستند ولی در اینجا موضوعٌ له را مرحوم بروجردی اجزای نماز نمی‌داند و موضوعٌ له را عنوان اعتباری و انتزاعی می‌داند که از این افعال و اقوال نماز انتزاع شده است.

اشکال سوم: اثباتی است، که در ادله و کتب اربعه حقیقت نماز را ائمه علیهم‌السلام بیان کرده‌اند که «افتتاحها التکبیر و اختتامها التسلیم» معنایش این است که موضوعٌ له صلاة این اقوال و افعال است نه توجه و تخشّع لذا در مقام اثبات این نظر قبول نیست.

جواب استاد: بحث ما بر جامع انتزاعی است و بحث بر حقیقت نماز نیست و می‌خواهیم از این افعال و اقوال یک عنوان انتزاع کنیم که هم بر نماز صحیح و فاسد صادق باشد مثل فوقیت که صدق بر سقف سالم و نیم کاره می‌کند.

اشکال استاد به مرحوم بروجردی : این نظریه را قبول داریم منتهی یک مشکل دارد و آن است که عنوان اعتباری، انتزاعی نیست تارة ایشان می‌گویند انتزاعی و اخری اعتباری، در حالی که بینشان فرق است. اعتباری به اموری گفته می‌شود که از معتبرات شرعیه است ولی انتزاعی، ذهنی است، مفهوم است مفهوم که اثر ندارد(اعتباری قابل حل است اما انتزاعی خیر، چون ظرف ذهن است و اثر ندارد).

نظر استاد: (مبنای روح المعانی، استاد قائل به تصویر جامع با عنوان، روح المعانی هستند) ما قائل به سه چیز در قرآن هستیم، حقیقت و مجاز و روح المعانی، مثلاً در آیه﴿ ید الله فوق ایدیهم﴾[1] اطلاق ید بر خداوند از باب روح المعانی است و به معنای قدرت است نه از باب حقیقت و مجاز، روح المعانی این کلمه به قدرت خداوند برمی‌گردد. یا مثل آیه ﴿و ما رمیت اذ رمیت﴾[2] که مراد، قدرت حق است.

به نظر ما حقیقتِ افعال و اقوال نماز آن روح المعانی صلاة است جامع، روح المعانی است.

شواهد:

شاهد اول: در تفسیر قد قامت الصلاة امیر المومنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند که حانَ وقت الزیارة[3] یعنی زمان وقت دیدار خداوند است لذا فقها گفته‌اند که اگر صلاة از وَصلَه گرفته ‌شده باشد به معنای زیارت است ولی اگر از صَلَیَ گرفته ‌شده باشد به معنای شعله آتش است و زیارت همان روح‌ المعانی نماز است.

شاهد دوم: شهید اول ره در دو کتاب الفیه (هزار واجب) و النفلیه (سه هزار مستحب) روایت معتبری از امام رضا علیه‌السلام نقل میکند که نماز چهار هزار باب دارد همچنین از امام صادق علیه‌السلام که نماز چهار هزار حد دارد[4] که این‌ها اشاره به همان روح المعانی نماز است و منظور روایت این‌طور تفسیر کرده‌اند که در نماز درب‌های بخشش و فیض باز می‌شود و برخی می‌گویند که روابط معنوی دارد که این‌قدر گسترده است الطرق الی الله بعدد الخلائق.

شاهد سوم: در تهذیب[5] روایتی آمده است که نافله نقص فرایض را جبران می‌کند که این جبران همان امور معنوی است.

شاهد چهارم: بین تدبر و تفکر در قرآن فرق است، تدبر برای روح المعانی است ولی تفکر برای ظاهر است در آیه ﴿ما کذب الفؤاد ما رأیٰ﴾[6] که فؤاد بالاتر از قلب است و امور ادراکی قلب است و فؤاد بالاتر از آن است، کسی که فکر نمی‌کند یعنی دلش زنگ‌زده ولی در تدبر می‌گویند دلش قفل دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo