درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (مشتق - فرق بین مبدأ و اشتقاق - نظر استاد)

بحث درباره فرق بین مبدأ و مشتق این بود که فلاسفه گفته بودند مبدأ بشرط لا و مشتق لابشرط است و تاکنون چهار تفسیر نقل شد که تفسیر اول از مرحوم آخوند بود که مبدأ اِبای از حمل دارد و لذا بشرط لا است و مشتق اِبای از حمل ندارد و لذا لابشرط است.

تفسیر دوم از صاحب فصول که مفهوم مبدأ با مشتق یکی است و اختلاف آن‌ها به اعتبار و تحلیل عقلی است.

تفسیر سوم از مر‌حوم خویی ره که مشتق اگر لابشرط است از باب این است که اتحاد بین مبدأ و مشتق مثل اتحاد عرض و عرضی است.

تفسیر چهارم از مرحوم امام ره که مبدأ بشرط لا است چون لا متحصل است و مشتق لابشرط است چون متحصل است.

تفسیر پنجم از استاد: مبدأ بشرط لا است چون یکی از اطوار ذات نیست اما مشتق لابشرط است چون یکی از اطوار ذات است.

تارة: مبدأ از قبیل صادر و مصدر است که طبیعتاً صادر غیر از مصدر است و مصدر غیر از ذات است مثل ضرب و ضارب که من صدر عنه الضرب، ذات ضارب است و یقیناً ذات ضارب با ضرب متغایر است.

اخری: از باب عنوان و معنون است همان‌طوری که عنوان عین معنون و حاکی از معنون است، مشتق هم حاکی از ذات است چون یکی از مراتب ذات است به همین خاطر مشتق لابشرط است مثلاً زید ضرب غلط است که چون بین ذات و مبدأ تغایر است و اتحادی نیست اما زید ضارب درست است چون ضارب جنبه عنوان برای زید دارد و حکایت از آن زید می‌کند و یکی از اطوار ذات زید است.

اینجاست که سه امر روشن می‌شود:

امر اول: حمل علم یا حرکت بر ذات جایز نیست چون علم و حرکت عین ذات زید نیست و در حمل اتحادی لازم است و موضوع و محمول باید از برخی جهات متحد باشند اما حمل عالم بر زید و متحرک بر زید جایز است چون جنبه عنوانی و حکایتی دارد. از اینجا روشن شد که مطلب صاحب فصول اشتباه است ایشان خیال کردند بین مفهوم علم با مفهوم عالم و بین مفهوم حرکت با مفهوم متحرک اتحاد نیست و لذا حمل صحیح نیست درحالی‌که اتحاد مفهومی در حمل اولی است نه شایع پس آنچه مانع حمل است اتحاد نیست بلکه مانع حمل این است که در ضارب سه چیز است یکی ذات و دوم نسبت و سوم وصف زننده لذا ضارب می‌تواند از زید حکایت کند و حمل بر زید بشود و هیچ‌کدام از این سه تا در ضرب نیست لذا ضرب نمی‌تواند حمل بر زید بشود و همین‌طور در عالم و متحرک سه چیز است.

امر دوم: مرحوم آخوند مشتق را بسیط میدانند و درعین‌حال درباره لابشرط و بشرط لا آن نظریه فوق را دادند که اشکال بر ایشان این است که چگونه شما قائل به بساطت مشتق هستید اما لابشرط و بشرط لا را در مرکبات جاری می‌کنید نه در بساطت.

توضیح ذلک: مبدأ اشتقاق تارة مبادی مشهوری و اخری مبادی بسیط است و یقیناً مشتقات تارة مشهوری و اخری بسیط حقیقی‌اند و مباحثی که مربوط به بسیط است نباید در مشتقات مشهوری ذکر شود بلکه باید در مشتقات حقیقی و بسیط حقیقی ذکر کرد اینجاست که در تفسیر لابشرط و بشرط لا به مشکل برمی‌خورند.

امر سوم: اتحاد عرض و عرضی فقط در مبادی حقیقی و بسائط حقیقیه است مثل وجود و موجود و وجوب و واجب و امکان و ممکن حتی معلم اول و بوعلی سینا در برهان ثامن این را دارد لذا اگر بحث از اتحاد بین مبدأ و مشتق می‌شود در مرکبات نیست بلکه در مبادی حقیقیه است مثلاً بیاض با ابیض اتحاد حقیقی دارند و هرگز با شنیدن شیء ابیض، بیاض به ذهن که جدای از ابیض باشد نمی‌رسد پس بین بیاض و ابیض وحدت است که بیاض عرض و ابیض عرضی است و هر چیزی که قابل حمل است عرضی و چیزی که قابل حمل نباشد عرض می‌گویند و اشتباه بزرگان اصول همین است که اتحاد عرض و عرضی را دیدند و این اتحاد را متأسفانه در مرکبات و مصادر مشهوری پیاده کردند بلکه اتحاد عرض و عرضی فقط در مشتقات حقیقی و مبادی بسیط است مثل وجود و وجوب و امکان اما مرحوم محقق اصفهانی و حاجی سبزواری به این مطلب واقف بودند.[1]

 


[1] اسفار، ج۱، ص۴۲.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo