درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (مشتق - ملاک حمل - نظر مرحوم آخوند ره - نظر صاحب فصول- اشکال آخوند بر ایشان)
تنبیه سوم: این تنبیه درباره ملاک حمل است که مرحوم آخوند بر اساس مکتب مشهور فلاسفه ملاک حمل را اتحاد و تغایر میداند، که از یک جهت موضوع با محمول متحد و از جهت دیگر موضوع با محمول متغایر باشد چون اگر صد در صد متحد باشد عقد وضع و حمل تشکیل نمیشود و اگر در یک قضیه این دو عقد نباشد قضیهای نیست و قضایا مرکب از عقد موضوع با محمول است همچنین تغایر همهجانبه جایز نیست چون تغایر همهجانبه متباینین است و حمل متباین بر متباین نداریم لذا مشخص شد که ملاک حمل از یک جهت اتحاد و از جهت دیگر تغایر است.
نظر مرحوم صاحب فصول[1] : ایشان ملاک دیگری را مطرح کردند و میفرمایند: نیازی به تغایر نیست و وحدت اعتباری کافی است چون درجایی که موضوع مرکب است، بین اجزای موضوع تغایر هست و باید بین آنها یک وحدتی اعتبار کرد مثلاً انسان مرکب از بدن و نفس است و هر دو با هم متغایرند که ماهیت هر دو متغایر است و حمل ناطق بر انسان یا حمل جسم بر انسان نیاز به یک وحدت اعتباری دارد الانسان ناطق یا جسم باید بین آنها یک وحدت اعتباری باشد، منظور ایشان این است که کسانی که مصحح حمل را لابشرط گرفتهاند درست نیست و در همان جا باید مصحح حمل وحدت اعتباریه باشد مثلاً حمل بیاض بر جدار را جایز نمیدانند چون بشرط لا است و در همان جا کلمه «ذو» در تقدیر میگیرند که الجدار ذو بیاض و حمل را تصحیح میکنند و در واقع این ذو کارهای نیست و بشرط لا را لابشرط نمیکند و این ذو یک وحدت اعتباری مثل ذو مال درست میکند همچنین در بحث علم و حرکت بر ذات زید جایز نیست حمل شود چون وحدت اعتباری بین آنها نیست نه به خاطر اینکه بشرط لا است اما عالم متحرک و لابشرط و قابل حمل است بلکه در همان عالم و متحرک آنچه ملاک حمل است وحدت اعتباری است چون در عالم مرکب از ذات و علم است و این ترکیب در حکم تغایر است و متغایر بر متغایر حمل نمیشود مثل زید و عالم چون هر دو متغایرند حمل نمیشود.
دو اشکال مرحوم آخوند بر صاحب فصول:
اشکال اول: اگر در موضوع یا محمول مرکب وحدت اعتباریه مصحح حمل است تالی فاسد آن این است که حمل جزء بر کل لازم بیاید چون انسان کل است و دو جزء دارد یکی بدن و جسم و دیگر نفس که همان ناطق است و اگر گفته شود الانسان ناطق این حمل جزء بر کل است چون ناطق یکی از اجزای انسان است مثل حمل ید و رِجل بر زید درحالیکه شما نمیخواهید حمل ناطق بر انسان را از قبیل حمل ید و رِجل بر زید بدانید بلکه ناطق یک عنوان است و این عنوان از معنون حکایت میکند و رابطه بین موضوع و محمول جز و کل نیست بلکه عنوان و معنون است و مثل کلی و جزئی است پس مشکل وحدت اعتباریه این است که در مرکبات باید بگویید حمل جزء بر کل بلکه ما میگوییم این انسان عنوانش حیوان ناطق است نه اینکه حمل ید بر زید بشود.
اشکال دوم: از برهان وجدانیات است که هم در تعریف الانسان حیوان ناطق و هم در قضایا بین موضوع و محمول از جهتی اتحاد و از جهتی تغایر است و من جمیع الجهات اتحاد و تغایر نیست که آنوقت قابل حمل نیست لذا قضایا را به دو قسم تقسیم کردند قضایای ذهنی و خارجی، مثل زید کاتب که قضیه خارجیه است اما الانسان حیوان ناطق ذهنیه است حال ظرف اتحاد و تغایر هم در قضیه ذهنیه و هم خارجیه است پس در تمام قضایا از جهتی اتحاد و از جهتی تغایر است.