درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (مشتق - نحوه تلبس ذات خدا به صفاتش - قول صاحب فصول ره - اشکالات به ایشان)

تنبیه چهارم درکفایه: در مورد تلبس ذات خدا به صفات خدا است که نحوه تلبس چگونه است؟

مرحوم صاحب فصول[1] ملتزم به نقل از مجاز شده است که «الله قادر» یا «الله خالق» که این تلبس یا این حمل از باب مجاز است و هرگز معنای لغتی قادر و عالم بر ذات خدا حمل نمی‌شود که اگر حمل می‌شود یا از باب مجاز یا نقل است مثلاً عالم به معنای احاطه وجودی بر کل جهان و قادر به معنای قدرت شکست ناپذیر می گیریم آنگاه حمل بر ذات خدا می‌شود، اما دلائل ایشان:

دلیل اول: ذات خداوند متلبس به مبدأ صفاتش نمی‌شود چون صفات خدا عین ذات است و زائد بر ذات نیست.

دلیل دوم: بین مبادی صفات حق و ذات حق مغایرت است در حالی که مصحح حمل تغیر بین موضوع و محمول است.

دلیل سوم: اتفاق علما بر تغایر حمل باید محمول به غیر از موضوع باشد لذا نمی‌توان قائل به حمل حقیقی شد و باید قائل به مجاز یا نقل شد.

اشکالاتی بر ایشان وارد شده است:

اشکال اول از آخوند:

اولاً: عینیت صفات از ذات خدا مانع حمل نیست چون بین خدا و صفات او وحدت مصداقی و وجودی است و در ظرف مفهوم تغایر دارد و اشکالی ندارد تغایر من وجهین و اتحاد هم من جهتین باشد چنانچه در تنبیه قبل بحث شد مثلاً حمل ابیض بر بیاض ضروری است در عین حال این حمل را همه قبول دارند و می‌گویند الجدار بیاض ابیض به اعتبار تغایر مفهومی و وحدت وجودی قابل حمل است.

ثانیاً: اینکه صفات عین ذات است اینست که خلأ در نفس حقیقت ایجاد نشود مثلاً اگر ذات خدا با صفاتش اتحاد وجودی نداشته باشد لازم می‌آید که ذات خدا خالی از علم و قدرت باشد و جهل و عجز خلأ ذات را پُر کند چنانچه در ممکن الوجود این‌طور است که اگر گفته شود فلانی عالم است یعنی نسبت به برخی مسائل جهل دارد اما عینیت علم و قدرت برای خدا اجازه نمی‌دهد نسبت جهل یا عجز به خدا داد.

ثالثاً: اما اینکه جناب فصول مدعی اتفاق علما شد اتفاق در فروع و احکام شرعیه حجت است نه در مباحث حمل و وضع و بحث ما اینجا بحث از وضع و صحت حمل است و اتفاق حجت نیست.

اشکال دوم از مر‌حوم نائینی ره در اجود التقریرات: التزام به تجوز و نقل مستلزم تعطیل عقول از فهم اوراد و اذکار به طور کلی می‌شود و باعث می‌شود که همه ادعیه مجاز بشود حتی دعای جوشن کبیر و وقتی مجاز شد معنایش این است که این ادعیه فقط لقلقه زبان است و هیچ تأثیری در عالم هستی نمی‌گذارد و راه‌حل آن این است که قائل به تغایر مفهومی شویم که همین اندازه که مفهوم صفات با ذات خدا فرق می‌کند برای حمل کافی است.

إن قلت: اگر بگویید تغایر مفهومی موجب اثنینیت بشود چون وقتی بین ذات و مبدأ ذات تغایر باشد دو وجود می‌شود یکی ذات خدا و دیگری علم و فرض این است که علم غیر از ذات خدا است و می‌شود دوئیت و اثنینیت.

قلت: منظور ما از تغایر و تباین کلی است که مباین و تغایر حمل نمی‌شود در جایی که بین آن‌ها تغایر کلی باشد، تباین کلی در جایی است که قدر جامع نباشد اما اگر جایی قدر جامع بود تباین و تغایر نیست که بین انسان و حجر تباین کلی است چون قدر جامعی بین آن‌ها نیست اما بین صفات خدا و ذات خدا قدر جامع است و آن وجود است لذا قائل به عینیت شدیم چون وجود ذات خدا و عالِم عین هم است بله اگر مفاهیم انتزاعی بود قابل حمل نبود چون مفاهیم انتزاعی در ظرف ذهن است و منشأ انتزاع خارج است و عینیت در خارج است و تغایر در ظرف ذهن است و جمیع امور انتزاعیه در اعتبارات و اضافات است اضافات مثل بنوت و ابوت و فوقیت و تحتیت جزء امور اعتباریه است اما بحث خدا و صفات خدا مباحث حقیقی و بسیط است و نمی‌شود اعتباری باشد.


[1] فصول، ج1، ص۶۲.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo