درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (اوامر - معانی ماده امر - نظر مرحوم آخوند ره - حقیقت انشاء - معنای وجود انشایی و نفس الامری)
مباحثی که مربوط به اوامر است تارة: درباره هیئت امر بحث میشود و اخری: درباره صیغه امر است و نسبت به ماده امر مرحوم آخوند جهاتی را فرمودهاند:
جهت اول: آیا ماده امر در میان معانیاش از باب اشتراک لفظی است یا معنوی؟ دو قول وجود دارد:
اول: مرحوم آخوند قائل به اشتراک لفظی است و هو المختار.
دوم: مرحوم نائینی و محقق در ابتدای بحث قائل به اشتراک معنوی شدند و در آخر عدول کردند.
جهت دوم: آیا دلالت امر بر وجوب بالوضع است یا بالاطلاق و یا به حکم عقل است؟ نظر ما این است که از هیچکدام از این موارد نیست اما ظهور عرفی امر بر وجوب است مگر اینکه قرینهای برخلاف باشد.
جهت سوم: اتحاد طلب و اراده و اینکه با کلام نفسی چه فرقی دارند؟ به نظر ما کلام نفسی غیر از طلب و اراده نیست و وجود اراده در نفس با وجود طلب یکی است گرچه از نظر مفهوم فرق دارد.
اما بحث اول (معانی صیغه امر و طلب): مرحوم آخوند در کفایه هشت معنا و مرحوم شیخ محمدتقی صاحب هدایة المسترشدین بیست و چهار معنا و صاحب حاشیه بر معالم جناب ملاصالح پانزده معنا ذکر کردند و عمده همین معانی در کفایه است از قبیل ترجی و تمنی و تهدید و انذار و اهانت و امتحان و تعجیز و تسخیر. آنچه مورد اختلاف اصولی است این است که آیا صیغه امر معانی متعدده دارد و یا اینکه معنا یکی است و اختلاف معانی و تعدد معانی به اغراض و دواعی است؟ آنهایی که قائل به تعدد معانی برای صیغه امرند دو دستهاند، دسته اول قائل به اشتراک لفظی و دسته دوم قائل به اشتراک معنوی هستند.
مرحوم آخوند معنای امر را طلب میدانند که فلانی امر کرد یعنی طلب کرد و بقیه معانی بهحسب اغراض و دواعی متعدد شدهاند چون:
تارة: طلب برای امتحان است مثل ذبح اسماعیل پس موضوعٌ له امر وضع برای امتحان نشده بلکه موضوعٌ له امر طلب جدی است اما غرض و داعی تفاوت پیدا کرد.
اخری: غرض برای تعجیز است یعنی از مردم طلب کند به غرض اینکه نشان دهد شما عاجز هستید مثل آیه ﴿فأتوا بسورة من مثله﴾ نه اینکه امر به معنای طلب است.
ثالثة: امر به غرض تمنی و ترجی است که نظیر این نظریه در تمام صیغ انشائیه جاری است مثلاً استفهام به معنای پرسیدن است اما دواعی فرق دارد که تارة استفهام حقیقی است که میپرسد تا جهل برطرف شود و اخری استفهام انکاری است و ثالثة استفهام برای توبیخ است و مثال دیگر ترجی است که یک حقیقت انشائیه است اما اختلاف آن بهحسب دواعی است که تارة ترجی حقیقی است که انشای امید میکند و اخری صرفاً به خاطر ترغیب است و ثالثة که عمده مردم از این مطلب فرار میکنند که در قرآن مثلاً از ایمان و عمل صالح بیان میکند اما میگوید شاید بهشت بروید یعنی یک عدهای نمیخواهند به بهشت بروند.
سؤال: حقیقت انشاء چیست؟ و وجود انشایی یعنی چه؟ سه قول وجود دارد:
قول اول (قول مشهور): این قول از شهید اول آغاز شد و آخوند هم قبول کردند که کلام انشایی قولی است که بهواسطه آن ثبوت معنا در نفس الامر قصد میشود و مرحوم آخوند در بحث طلب و اراده در کفایه همین را بیان کردند و در درر الفوائد[1] هم این را دارند.
توضیح ذلک: منظور از نفس الامر قطعاً نفس الامر فلسفی نیست چون در فلسفه از نفس الامر، واقع و خارج را اراده کردهاند خواه آن واقع در ذهن یا در خارج باشد و قطعاً منظور ما ذهن نیست چون لفظ، علت وجود معنا در ذهن نیست بلکه علت وجود معنا در ذهن، آن علقه و ارتباطی است که بین لفظ و معنا است که ذهن چرا از انسان حجر نمیفهمد چون علقه ای بین آن لفظ و معنا نیست لذا میگویند «تصور لفظ مستلزم تصور معنا است».
و همچنین معنای وجود انشایی، خارج نیست چون معنا از قبیل امور خارجیه نیست بلکه ظرف معنا ذهن است لذا اگر ظرف معنا خارج بود بهمحض گفتن ضرب باید زدن اتفاق بیفتد درحالیکه چنین نیست که لفظ علت وقوع معنا در خارج باشد بلکه معنا از نفس الامر در اصول حد ذات شیء است مثلاً ذات اربعه زوجیت است پس نفس الامر اربعه زوجیت است پس کلام انشایی آن قولی است که به توسط آن قول در حد ذاتش آن معنا ثابت شود چون قبل از انشاء در حد فرض بود و بعد از انشا از حد فرض خارج شد لذا میگویند در وجود انشایی موجد میخواهیم و کار موجد این است که این معنا را از حد فرض خارج و در حد ذات قرار میدهد.
مثلاً زید خانه نداشت وقتی به زید گفتند «مَلَّکتُکَ داری» برای او انشای مالکیت کردند پس ملکیت خانه برای زید در حد فرض بود و وجود انشایی یعنی «ملکتک» از صاحب خانه بودن فرضی به صاحب خانه بودن واقعی تبدیل کرد پس ملکیت خانه برای مخاطب فرضی بود و با انشا ملکیت خانه از فرض فارض خارج شد و الآن این شخص مخاطب در حد ذاتش مالک است پس قول انشایی ثبوت نفس الامری میآورد یعنی وارد در حد ذات معنا میکند.