درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
خارج اصول ج 31 - دلالت صیغه امر بر وجوب - 24/08/1401
موضوع: (اوامر - ادامه اقوال در دلالت صیغه امر بر وجوب - اشکالات - نظر استاد - دلالت جمل خبریه در مقام انشاء بر وجوب - اقوال)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين والصّلاة والسلام على محمّد وآله الطاهرين والّلعنة الدائمة على اعدائهم اجمعين
سومین مبنا از مرحوم نائینی ره: دلالت صیغه امر بر وجوب بهحکم عقل است؛ عقل میگوید هر بعثی انبعاث میخواهد و تا زمانی که ترخیص نیامده و ما از وجوب غیر از انبعاث از بعث نمیفهمیم که این وجوب عقلی است چون انبعاث آن عقلی است.[1]
اما اشکالاتی بر ایشان وارد شده است:
اشکال اول: اگر دلالت صیغه امر بر وجوب بهحکم عقل باشد لازمهاش این است که موضوعش علم اصول باشد درحالیکه موضوع وجوب اعم است که هم در میان عرف و کتاب و سنت تعبیر به وجوب داریم پس وجوب اختصاص به مباحث اصول ندارد و بعث و انبعاث از موضوعات اصولی است که اگر انبعاث عقلی است باید وجوب هم از موضوعات اصول بشود درحالیکه وجوب عام است.
اشکال دوم: حکم عقل درجایی است که حکم واقعی باشد درحالیکه ما الآن میخواهیم حکم واقعی امر را تعیین کنیم مثل در مورد دماء و اعراض حکم واقعی داریم که هر وقت حکم واقعی برای ما نامعلوم نباشد اصالة الاحتیاط بهحکم عقل جاری است اما درباره وجوب مستفاد از حکم عقل حکم واقعی نداریم تا عقل بگوید صیغه امر به خاطر انبعاث بهحکم عقل دلالت بر وجوب دارد.
مبنای چهارم از مرحوم امام ره[2] و آقای حائری ره و هو المختار: مبنای کاشفیت از اراده حکمیه است، در کاشفیت دو چیز است: یکی کشف عقلی و دوم سیره عقلاییه و فرق آن با نظریه قبل این است که در نظر قبل عقل کاشف نبود و خودش حکم میکرد اما در این نظریه حکم هست اما عقل کاشف از حکم است که برای صیغه امر حکم واقعی هست و حکم واقعی آن وجوب است اما عقل کاشف از آن حکم واقعی است و سیره عقلا مؤید این کاشفیت است لذا میگویند این وجوب بهحکم عقل و عقلا است پس وجوب، موضوعٌ له صیغه امر نیست و به اطلاق امر هم نیست بلکه یک حکم عقلائیه است و سیره عقلا به خاطر عقلی که دارد حکم مولا را کشف میکند لذا نگویید هیئت افعل کاشف است یا وضع شده یا هیئت افعل وجوب است بلکه بگویید سیره عقلا بر این است که مادامیکه قرینه بر ترخیص نباشد هیئت افعل را دال بر وجوب میداند پس سیره کشف مراد و مدلول کرد.
مثال استاد: در باب خیار غبن است که مستند خیار غبن تخلف شرط است و مدرک آن نه روایتی و نه اجماع است ولی به طرف میگویند خیار غبن داری آنهم از اینجا که ایشان میبیند مالک بهشرط خود عمل نکرد که شرط دادوستد تساوی بین ثمن و مثمن است که این شرط چه در متن عقد ذکر شود یا نشود لازمه هر دادوستدی است و چون شرط تساوی ندارد خیار غبن دارد پس تخلف شرط از خود این تساوی است و این بنای عقلا و سیره عقلا است، پس این صیغه افعل کاشفیت لفظی ندارد بلکه از خارج میفهمیم که این صیغه افعل دلالت بر وجوب دارد و آن خارج سیره عقلا است.
اما بحث جمل خبریه: که اگر جمله خبریه در مقام انشاء باشد آیا دلالت بر وجوب دارد یا نه؟
در قرآن جمله فعلیه برای انشاء و تشریع به دو صورت وارد شده است: تارة: به صورت فعل ماضی است مثل ﴿کُتب علیکم الصیام﴾ و در حدیث به صورت ماضی آمده که مَن تکلَّم فی صلاته اعاد و اخری: به صورت مضارع آمده مثل آیه ﴿و الوالدات یرضعن اولادهن﴾ یا ﴿و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء﴾ و فقط در باب حج جمله اسمیه آمده است ﴿و لله علی الناس حِج البیت﴾ لذا منظور ما از مفاد جمله خبریه در مقام انشاء اعم از جمله فعلیه ماضی یا مضارع و اسمیه است.
اما اقوال در باب جمله خبریه:
قول اول از مرحوم آخوند: که جمله خبریه در مقام ابراز حکم نهتنها ظهور در وجوب دارد بلکه اظهر است یعنی نسبت به صیغه افعل اظهر است وایشان دو دلیل دارند:
دلیل اول: جمله خبریه در مقام انشاء برای نسبت انشایی وضع شده اما دواعی و اغراض فرق دارد همانطور که در صیغه افعل گفته شد که هیئت افعل برای نسبت انشایی وضع شده است بلکه دواعی فرق دارد یکوقت داعی این است که این محمول برای موضوع ثابت است مثل «زیدٌ قائمٌ» و گاهی داعی بعث است مثل ﴿کتب علیکم الصیام﴾ و یا اگر امام میفرماید که من بال یتوضأ به داعی وجوب اعاده و وضو است نه به داعی ثبوت نسبت محمول برای موضوع.
دلیل دوم: مقدمات حکمت اگر مولا در مقام بیان باشد و بیان نکند حمل بر وجوب میشود چون مولای حکیم مردد بین وجوب و استحباب نیست لذا اگر قرینهای برای استحباب نیاورد و بیان نکرد نشان میدهد که حمل بر وجوب میشود.
الحمد لله رب العالمين والعاقبة للمتقين