درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (طلب و اراده - منشأ پیدایش بحث طلب و اراده - نظرات اشاعره و معتزله و امامیه - اشکالات مکتب اشاعره)

در بحث طلب و اراده اموری مطرح می‌شود:

امر اول: منشأ پیدایش این بحث چیست؟ در صدر اسلام شخصی بنام حسن بصری که عالم بود و در زمینه مباحث اعتقادی تدریس می‌کرد و شاگردانی داشت و دو شاگرد زبردستی بنام واصل ابن عطا و دیگری ابوالحسن اشعری داشت که در برخی از نظرات در مباحث کلامی ابوالحسن اشعری از استاد طرفداری می‌کرد اما واصل ابن عطا طرفداری نمی‌کرد و منجر شد که از جلسه استاد کناره‌گیری کند و مجلس درس مستقلی تشکیل دهد که این کناره‌گیری باعث شده که واصل ابن عطا را معتزله بدانند و مکتب ابوالحسن اشعری به اعتبار اینکه مکتب استاد را ترویج می‌داد منتسب به اشاعره شد.

یکی از موضوعات محل اختلاف بین اشاعره و معتزله بحث کلام الله است که قرآن می‌فرماید ﴿و کلم الله موسی تکلیما﴾ که آیا تکلم خداوند حادث است یا قدیم؟ که اگر حادث باشد از صفات افعالی خدا است و اگر قدیم باشد از صفات ذات خداست و عین ذات خدا است و اگر از صفات افعالی باشد زائد بر ذات خدا است و منتزع از افعال خداست.

مکتب امامیه به مکتب معتزله نزدیک است چون اشاعره می‌گویند کلام الله قدیم است پس متکلم بودن خدا عین ذات خداست مثل علم و اراده که عین ذات خداست اما معتزله و جماعتی از امامیه می‌گویند کلام خدا حادث است پس متکلم بودن خداوند عین ذات خدا نیست بلکه از صفات افعالی خدا است و نظر معتزله نزدیک به واقعیت است چون خداوند جسم نیست و زبان و سمع فیزیکی ندارد و امواجی که در اشیاء ایجاد می‌شود تمام این‌ها مخلوق هستند و فعلی از افعال خداست لذا وقتی حضرت موسی علیه‌السلام که با درخت صحبت کرد خطاب آمد ﴿إنی انا الله﴾ درخت که ذات خدا نیست بلکه من فعل خدا هستم پس تکلم از صفات افعالی خدا است و عین و صفت ذات خدا نیست.

مکتب اشاعره با یک مشکل جدی روبرو شدند: اینکه صفت فعل را صفت ذات گرفتند و برای حل این مشکل گفتند کلام دو قسم است یک کلام لفظی که همان اصواتی است که از دهان برمی‌آید و مکتوباتی که از قلم است و دوم کلام نفسی که آن معنای موجود در سینه متکلم است با این راه‌حلی که دادند به مشکل دیگری برخوردند و آن اینکه خدا نعوذ بالله مثل انسان است همان‌طوری که انسان کلام نفسی دارد خدا هم کلام نفسی دارد.

جواب اشاعره: فرق بین خدا و انسان این است که کلام نفسی انسان حادث است اما از خدا ازلی و قدیم است چون قائم به ذات خدا است و ذات او قدیم است پس کلامش هم قدیم است.

اشکال معتزله و امامیه به جواب فوق: اگر کلام خدا عین ذات خدا قدیم است پس چرا حادث می‌شود و صداهایی که از کوه‌ها و درختان است این‌ها حادث‌اند اینجاست که اشکال ربط به حادث و قدیم به وجود آمد که یک امر حادث چگونه با قدیم ارتباط برقرار می‌کند؟ مثل ربط جهان که حادث است به خدا که خدا قدیم است چگونه است؟

راه به حل مکتب مستشکلین: تکلم همان علم خداست که ربط حادث و قدیم همان علم است مثلاً «إن الله سمیع یا بصیر» که خدا قوای سمعی ندارد بلکه این مسموعات و مبصرات در علم خدا است که ربط این‌همه عوالم و موجودات نزد خدا حاضر است اما نزد ما مجهول است لذا می‌گوییم خدا ازلی است پس ربط حادث به قدیم همان علم خدا است.

راه‌حل اشاعره: غیر از علم و قدرت برای ذات خدا کلام نفسی است آنگاه جمله را تقسیم کردند که تارة خبری و اخری انشاییه که در جمله خبریه نفس خدا مثل نفس انسان است که همان‌طوری که ما می‌خواهیم خبر بدهیم زید ایستاده است که قبل از خبر دادن این زید قائم در درون ما است برای خدا هم همین‌طور که در ذات خدا است ولی از ما حادث اما از خدا ازلی است اما در جمله انشاییه اگر جمله انشاییه دارای امر و جنبه دستوری باشد مثل ﴿إن الله یامرکم أن تؤدوا الامانات﴾ که در این جا کلام نفسی است که دو چیز است یکی اراده خدا و دیگر کلام نفسی اما اگر جمله انشاییه دارای امر نباشد و از قبیل عقود و ایقاعات و ترجی و تمنی و ... باشد ما دیگر چیزی بنام کلام نفسی نداریم پس کلام نفسی قائم به ذات خدا است و غیر از اراده است.

اینجاست که اشاعره به مشکل بعدی برمی‌خورند که در ایقاعات و ترجی و تمنی آیا اراده هست یا نه؟ می‌گویند که اینجا اراده با طلب مغایرت دارد پس در جمله انشاییه به‌صورت دستوری قائلند که هم اراده است و هم کلام نفسی است و طلب و اراده یک چیز است که افعل یا یامرکم هم طلب و هم کلام نفسی و هم قائم به ذات خدا است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo