درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طلب و اراده/ ادله جبریون/ جوابهایی به قائلین به جبر - اشکالات جوابها
مطلب چهارم: دلایل اشاعره بر جبر است.
دلیل اول: برهان تسلسل است، کارهایی که انسان انجام میدهد اگر از روی اختیار خودش باشد و انسان در افعال خودش مجبور نباشد تسلسل در اختیار لازم میآید.
تقریب استدلال: اختیار در جایی است که اراده باشد چون اراده برخاسته از نفس انسان است و یکی از افعال نفس است آنوقت نقل کلام در خود اراده میشود که آیا این اراده بدون اختیار صادر شده که حرف جبریون ثابت میشود یا اینکه با اختیار صادر شده است که به نام جبریون کامل میشود چون نقل کلام روی اختیار دوم میشود که باید مسبوق به اراده باشد که اراده از افعال انسان است که نیازمند به اختیار است یا نه که اگر نیازمند به اختیار نباشد و بشر مجبور باشد حرف ما اشاعره ثابت میشود و اگر نیازمند به اراده باشد نقل کلام میکنیم در اراده سوم که آیا مسبوق به اراده هست یا نه و همینطور این تسلسل ادامه دارد.[1]
جوابهایی به برهان تسلسل داده شده است:
جواب اول از مرحوم میرداماد[2] : یکی از شرایط تحقق تسلسلِ محال این است که امور نامتناهی در مرحله وجود مترتب به یکدیگر باشند مثل بندهای یک زنجیر که هر بندی به دیگری مترتب است اما در باب اراده و اختیار چنین حلقههای وابستهای تشکیل نمیشود چون اراده از شوق درونی نشأت میگیرد و تمام ارادهها از اعتباریات نفس است و لذا اگر یک جا شوق نبود اراده قطع میشود پس تسلسل محال به وجود نمیآید مثل اعداد که از یک تا هزار و بیشتر سلسله نامتناهی را تشکیل میدهند اما قطع عدد به دست ما است و در اینجا قطع اراده بدست ما است و این تسلسل محال نیست.
اشکال ملاصدرا به میرداماد: این جواب ایشان یک نقضی دارد که تمام ارادهها را امر اعتباری میداند درحالیکه اراده از امور حقیقیه است چون مکتب اشاعره مکتب جبر است و جبر در امور تکوینی است لذا قطعاً اشاعره اراده را از افعال نفسانی و یک امر تکوینی میدانند و جواب شما در امور اعتباریات است و قیاس امور حقیقی به امور اعتباریات مشکلی را حل نمیکند.
جواب دوم از مرحوم آخوند در کفایه در بحث قطع: ایشان تسلسل را از راه مقدمات اراده حل میکنند که تسلسل در صورتی لازم میآید که خود اراده اختیاری باشد و نقل کلام در آن اختیار که آیا آن اختیار هم اراده میخواهد یا نه؟ که از اختیار برخاسته شده یا نه؟ که اگر از اختیار برخاسته شود دوباره نقل کلام در اختیار سوم میکنیم و تسلسل میشود اما ما میگوییم اراده اختیاری نیست بلکه مبادی و مقدمات آن اختیاری است که مقدمات آن تصور است که با اختیار خودم باید تصور میکنم و دوم تصدیق که با اختیار خودم آثار آن را تصدیق میکنم و سوم میل که با اختیار خودم رغبت به آن شیء پیدا میکنم و چهارم شوق مؤکد که با اختیار خودم شوق مؤکد پیدا میکنم وقتی این مقدمات حاصل شد اراده من قهراً وجود پیدا میکند پس تا زمانی که آن مقدمات را اختیار نکنم هرگز اراده به وجود نمیآید.
اشکال استاد: دو نکته در کلام ایشان است که استدلال اشاعره را کامل میکند:
اول: ایشان میگویند منشأ اراده اختیاری نیست و دوم: که برخی از مقدمات اراده اختیاری و برخی اختیاری نیست که این استدلال اشاعره را کامل میکند چون اگر آثاری که از غیر اختیاری برخاسته میشود نباید اختیاری باشد ممکن است اشاعره بگویند که اگر اختیاری باشد چه چیزی پیش میآید لازمهاش این است که آن اثر اختیاری مسبوق به اراده باشد که در این صورت نقل کلام در آن اراده میشود که آیا مبادی اختیاری دارد یا نه؟ که تسلسل میشود.
جواب سوم از آقای حائری[3] : ایشان از راه مصلحت در نفس اراده وارد شدهاند که دلیل ما بر اینکه اراده ازآنجهت صادر میشود که مصلحت در نفس اراده است و وجدان ما است مثلاینکه اگر انسان بخواهد در سفر قصد اقامه ده روز کند با اینکه میداند اثری بر نفس ماندن نیست اما همواره این قصد را میکند چون مصلحت در نفس اراده است یعنی اراده همان اختیار است مثلاً شما دست خود را تکان میدهید که در این حرکت دادن هم اراده و هم اختیار است و نمیتوان گفت که قبل از اراده باید اختیار باشد و... تا تسلسل لازم آید بلکه اختیار همان اراده است یا کسی که دست او لرزان است اینجا اختیار او عین اراده نیست.
اشکال استاد: شما از بحث عقلی خارج و وارد یک بحث عرفی شدهاید و مثال شما عرفی است.