درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلب و اراده/ ادامه جواب به ادله جبریون/ جایگاه قانون الذاتی لا یعلل - ادله منکر شدن عقاب و ثواب - جواب از مرحوم آخوند ره - اشکال به جواز آخوند

حاصل شبهه برهان وجوب این بود که اگر ما در عالم ممکنات بگوییم «الشیء ما لم یجب لم یوجد» درباره اثبات خدا به مشکل برمی‌خوریم چون در عالم امکان شیء واجب پیدا می‌شود در مقابل واجب الوجود، لذا به مقتضای این قاعده باید افعال بشر مجبور اراده الهی باشد پس بشر هیچ اراده وجوبی ندارد.

جواب اول این بود که خدا در آغاز واجب می‌کند یک چیزی را بعد ایجاد می‌کند بعد آن شیء به وجوب می‌رسد بعد به وجود می‌رسد اما قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» مال بشر است چون وجوب و وجود بعد از ایجاب و ایجاد است.

جواب دوم: اشاعره قانون «الشیء ما لم یجب لم یوجد» را اختصاص داده‌اند به فاعل مضطر چون ترجیح بلامرجح لازم می‌آید یعنی اگر احراق برای نار ضروری نباشد ترجیح بلامرجح لازم می‌آید لذا وجود احراق برای نار ابتداءً وجب بعد وجد که این حرف آنها از نظر فیلسوف و متکلم درست است و در تمامی مقدمات افعال جاری است اما این قاعده ترجیح بلامرجح در خدا جاری نیست و استحاله ترجیح بلامرجح برای بشر است و برای خدا استحاله ترجُّح بلامرجح است یعنی به خدا نسبت بدهیم فعلی را که بدون سبب خدا وجود بدهد که این محال است چون ترجُّح بلامرجح است مثل اینکه خدا بگوید رفع تشنگی بکنید بدون آب، ترجُّح یعنی رفع تشنگی و بلا مرجح یعنی بدون سبب لذا در عالم ممکنات به لحاظ اینکه عالم فقر و حاجت است محتاج به سبب است و آن سبب یا سبب اختیاری مثل خوردن آب برای رفع تشنگی و یا قهری است مثل احراق نار اما قاعده ترجیح بلا مرجح درجایی است که لغویت لازم بیاید و در کار حکیم لغویت وجود ندارد.

امر ششم (بحث کیفر گناه و ثواب طاعات): اشکال مهمی که مطرح شده اینست که افعال بندگان تحت اراده و اختیار خدا است و اگر کسی قائل به اختیار و اراده بشر باشد به او می‌گوییم اراده بشر منتهی به اراده خدا می‌شود چون اراده خدا اراده ازلی است اما اراده بشر ازلی نیست و حادث است و هر حادثی به اراده ازلی متکی و مستند است لذا اگر بشر گناه کرد چون اراده گناه به اراده ازلی خدا مستند بوده است لذا کیفر معنا ندارد و اگر بشر هم نماز خواند این هم به اراده ازلی خدا مستند است و اراده ازلی همان علم خداست و لذا مستحق ثواب هم نیست پس می‌گویند ما فلسفه عقاب و ثواب را نمی‌فهمیم.

جواب اول از مرحوم آخوند ره: عقاب، تابع کفر و گناه است و کفر و گناه هم از روی اختیار انسان است اما این اختیار ناشی از سعادت و شقاوت ذاتی عبد است چنانچه در روایت است که «الشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه» وقتی شقاوت و سعادت ذاتی شد به قانون «الذاتی لا یعلل» (ذاتی علت بردار نیست) نباید سؤال کنید که چرا فلانی گناه کرد و یا کافر شد و یا انسان صالحی شد پس ارتکاب گناه برای گناهکار به خاطر شقاوت ذاتی اوست و درجایی که ذاتی است چرا دیگر نمی‌آید.

اشکال بر جواب آخوند: چون اشاعره می‌گوید ذاتی بر دو قسم است ذاتی باب ایساغوجی یعنی کلیات باب خمس و دوم‌ ذاتی باب برهان یعنی از ذات یک شیء انتزاع و بر آن شیء حمل شود مثلاً الانسان ناطق یک موضوع و محمول که ناطق از ذات انسان انتزاع و‌ بر او حمل شده است حال این قانون «الذاتی لا یعلل» مال ذاتی باب ایساغوجی است اما بحث ما در باب برهان است که روایت فوق معنایش این نیست که اجزای ذات انسان شقاوت و سعادت است همان‌طور که اجزای ذات انسان حیوان ناطق است بلکه می‌گوییم از این انسان شقی، ذهن شقاوت را انتزاع و بر او حمل می‌کند و همین‌طور سعادت و چرا بردار است که چرا این آقا گناهکار شد و دیگری نشد و همین‌طور سعادت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo