درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلب و اراده/ راه‌حل از قائلین به جبر/ نظر حق - شواهد از آیات و روایات برای اثبات الامر بین الامرین

راه‌حل چهارم (بیان مرحوم علامه حسن‌زاده آملی ره): ایشان کتابی دارند بنام خیر الاثر در رد جبر و قدر[1] که از مبنای مر‌حوم آخوند دفاع می‌کنند. مرحوم آخوند فرمودند که به قانون «الذاتی لا یعلل و العرضی یعلل» سعادت و شقاوت ذاتی انسان است و نباید سؤال کرد که چرا انسان سعید با سعادت شد و انسان شقی، با شقاوت شد که در امور ذاتی سؤال نمی‌شود، مرحوم علامه حسن‌زاده آملی این نظریه را به مسئله اعیان ثابتات در فلسفه برده است چون هر موجودی مرکب از ماهیت و وجود است، ماهیت عین ثابت است و منشأ پیدایش وجود هر شیء آن عین ثابت است و محل دریافت فیض خداوند آن عین ثابت است و از آنجایی‌که خداوند در اعطای فیوضات بخیل نیست -چون قرآن می‌فرماید ﴿بل یداه مبسوطتان﴾- به تمامی انسان ثابته وجود را اعطا می‌کند اینجاست که می‌توان گفت که ماهیت، ظلمت و تاریکی است و وجود، خیر محض است و تمام خیرات از منشأ وجود برمی‌خیزند و تمامی شرور از ماهیات که همان عین ثابت است نشأت می‌گیرند لذا اگر در حدیث است که «السعید سعید فی بطن امه» به اعتبار وجود است و «الشقی شقی فی بطن امه» به اعتبار اعیان ثابته یعنی ماهیت است.

اشکال استاد: روایات، الفاظ هستند و مخاطب الفاظ، مردم هستند و ظهور الفاظ برای مردم حجت است و مسئله اعیان ثابتات و وجود یک مسئله عقلی است و فراتر از مسئله ظهور است و قاعده «الذاتی لا یعلل و العرضی یعلل» دقت فلسفی است و ما نباید حدیث را از ظاهر به دقت فلسفی برگردانیم مگر اینکه کلام امام در مورد آن بحث فلسفی باشد مثل اینکه امام رضا علیه‌السلام فرمودند: به خدا متی و أین و کیف نگویید که امام وارد مسائل عقلی شده‌اند. اما معنای حدیث در پایان می‌آید.

نظر حق: این است که شیعیان نه قائل به جبر و نه تفویض‌اند بلکه قائل به امرٌ بین الامرین هستند اما آیات در این زمینه:

اول: در برخی از آیات گیرنده صدقات و قبولی توبه را خدا می‌داند ﴿الم یعلموا أن الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات﴾ توبه آیه ۱۰۴.

دوم: در برخی از آیات دست خدا را فوق دست‌ها می‌داند گویا برای دست‌های مردم قدرت قائل نیست ﴿إن الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم﴾، فتح آیه ۱۰.

سوم: در برخی از آیات اقتدار مردم در عرصه جنگ را به خدا نسبت می‌دهد لذا هم قتل و هم تیر انداختن به خدا نسبت می‌دهد ﴿فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی﴾ انفال آیه ۱۷.

چهارم: در برخی آیات قرآن دست‌های بشر را ابزار خودش می‌داند مثل اینکه کشتن کافران را عذاب می‌داند اما این عذاب به دست شما مؤمنان بوده است ﴿قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم﴾ توبه آیه ۱۴.

پنجم: درباره قبض روح دو آیه متناقض است که در یکجا گرفتن روح را به ملائکه نسبت و در جای دیگری به خودش نسبت می‌دهد ﴿إن الذین توفئهم الملائکة ظالمی انفسهم﴾ نساء آیه ۹۶ و ﴿الله یتوفی الانفس حین موتها﴾ زمر آیه ۴۱ و ﴿و الله خلقکم ثم یتوفاکم﴾ نحل آیه ۶۹.

ششم: کارهای خوب را به خودش نسبت و کارهای بد را به شما نسبت می‌دهد ﴿ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک﴾ نساء آیه ۷۸ و ﴿ما اصابک من مصیبة فبما کسبت ایدیکم﴾ شوری آیه ۲۹.

نتیجه: از این آیات استفاده می‌شود که قرآن امرٌ بین الامرین را قبول دارد مثلاً می‌فرماید: قل کل من عندالله یا می‌فرماید خلقت الخلق و خلقت الخیر و خلقت الشر که این عبارت‌های مختلف نشان می‌دهد که خداوند بشر را مسلوب الاختیار خلق نکرد و از آن طرف هم همه امور را به دست بشر نداد لذا جمع بین جبر و تفویض کرد که این جمع همان امرٌ بین الامرین است.

اما روایات در بحث امر بین الامرین:

اول: محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد عن أبي نصر قال: قال أبو الحسن الرضا عليه السلام قال الله: [يا] ابن آدم بمشيئتي كنت أنت الذي تشاء لنفسك ما تشاء، وبقوتي أديت فرائضي وبنعمتي قويت على معصيتي، جعلتك سميعا، بصيرا، قويا، ما أصابك من حسنة فمن الله، وما أصابك من سيئة فمن نفسك وذاك أني أولى بحسناتك منك وأنت أولى بسيئاتك مني، وذاك أنني لا اسأل عما أفعل وهم يسألون.[2] منظور امام رضا علیه‌السلام این است که در تمامی کارهای شما مشیت الهی را منتفی ندانید و قطعاً مشیت الهی دخیل است آنگاه این دخیل بودن را امام معنا می‌کنند که معصیت‌کار اگر معصیت می‌کند توان و قدرت آن را از خدا گرفته و مؤمنان هم اگر واجبات را انجام می‌دهند از خدا گرفته‌اند اما خدا هرگز کسی را به سمت معصیت نبرده است و کارهای خوب از خدا صادر می‌شود و کارهای زشت از شما صادر می‌شود و خدا به حسنات شما اولی هست و شما به سیئات خودتان و لذا از خدا سؤال نمی‌شود اما از شما سؤال می‌شود و این همان امرٌ بین الامرین است.

دوم‌: الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن أبي الحسن الرضا عليه السلام قال: سألته فقلت: الله فوض الامر إلى العباد؟ قال: الله أعز من ذلك قلت: فجبرهم على المعاصي؟ قال: الله أعدل وأحكم من ذلك، قال: ثم قال علیه‌السلام: قال الله: يا ابن آدم أنا أولى بحسناتك منك وأنت أولى بسيئاتك مني، عملت المعاصي بقوتي التي جعلتها فيك.[3]

سوم: علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن، عن حفص ابن قرط، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من زعم أن الله يأمر بالسوء والفحشاء فقد كذب على الله، ومن زعم أن الخير والشر بغير مشيئة الله فقد أخرج الله من سلطانه ومن زعم أن المعاصي بغير قوة الله فقد كذب على الله، ومن كذب على الله أدخله الله النار.[4]


[1] خیر الاثر در رد جبر و قدر ص۱۴۳.
[2] کافی ج۱ ص۱۵۲ ح۶.
[3] همان ح۳.
[4] کافی ج۱ ص۱۵۸.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo