درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1401/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: (واجب تعبدی و توصلی - نظر میرزای رشتی بر وجود اصالة الإطلاق در اثبات واجب تعبدی - ادله ایشان - اشکالات بر ایشان)

تا اینجا ثابت شد که ما اصالة الإطلاق برای اثبات تعبدی بودن امر نداریم مثلاً از اطلاق امر اقیموا الصلاة استفاده بشود که امر اعتق در خصال کفارات ثلاث تعبدی است که چنین اطلاقی استفاده نمی‌شود.

مرحوم میرزا حبیب الله رشتی از راه آیات و روایات ثابت می‌کند که مثل «اعتق رقبة» و امثال این‌ها تعبدی است و باید قصد قربت کرد.

اما آیات: ایشان اشاره به دو آیه دارد:

آیه اول: آیه ۵ سوره بینه ﴿و ما اُمروا الا لیعبدوا الله مخلصین﴾.

تقریب استدلال: لام در ﴿لیعبدوا الله﴾ غایت است و قبل از لام غایت هم نفی و هم استثناء است یعنی غرض از صدور اوامر از سوی شارع عبادت و پرستش خدای متعال است و از حصر دانسته می‌شود که اگر امری از خدا صادر بشود منحصراً برای تعبد است مگر اینکه دلیلی بگوید این امر توصلی است پس توصلی بودن امر محتاج به دلیل خاص است اما اصل در اوامر الهی تعبدی است.

اشکالات بر ایشان:

اول: این آیه ارتباطی به اوامر شرعیه ندارد بلکه در قبال مشرکان و اهل کتاب است که آنها برای خدا شریک قائلند و این نازل شد که فقط خدا را عبادت بکنید و اثبات این نظریه با سه قرینه در آیه است:

قرینه اول: آیه ماقبل است ﴿لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین منفکین حتی تاتیهم البینة﴾ که خداوند به مردم مدینه اطلاق می‌کند که بین نصاری و یهود و مشرکین جدا نکنید این‌ها همه مشرکند تا اینکه شاهدی و بینه‌ای بیاید که بگوید این‌ها مسلمان شده‌اند.

قرینه دوم: آیه بعد است ﴿إن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها﴾ پس منظور از ﴿ما اُمروا﴾ اصول اعتقادات است که به همه امر شده است که باید خدا را عبادت بکنید.

قرینه سوم: مرحوم خوانساری در کتاب مشارق الشموس فرمودند که آخر آیه دارد ﴿ذلک دین القیمة﴾ که دین قیم آن دینی است که توحید ناب و خالص داشته باشد.

اشکال دوم: اگر آیه درباره اوامر شرعیه باشد لازمه‌اش تخصیص اکثر است چون بسیاری از اوامر شرعیه توصلی است و تخصیص اکثر مستهجن است.

اشکال سوم: اجماع مفسران بل الاتفاق و الکل که آیه در انحصار عبادت برای خدا است چنانچه مرحوم طبرسی ره در ذیل آیه در مجمع البیان فرمودند.

آیه دوم: ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ که اطاعت از خدا بدون قصد امر نمی‌شود چون اطاعت یعنی امتثال و کسی که می‌خواهد خدا را امتثال بکند باید قصد امتثال امر او را بکند نتیجه این می‌شود که همه اوامر شرعیه باید اطاعت شود و اطاعت هم قصد امتثال امر است پس امر مشکوک التعبدی هم باید به قصد امتثال امر إتیان شود.

اشکال: اطاعت در آیه در مقابل معصیت است یعنی نسبت به خدا و پیامبر و اهل بیتش علیهم‌السلام نافرمانی نکنید لذا این اطاعت به معنای عبادت و امتثال و قصد امر نیست لذا گفته‌اند که اطیعوا ارشادی است که وقتی ارشادی بود فرقی بین امر تعبدی و توصلی ندارد چون هر دو باید اطاعت بشود.

و اما روایات:

منها: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن مالك بن عطية، عن أبي حمزة، عن علي بن الحسين عليه السلام قال: لا عمل إلا بنية.

منها: وعن جماعة، عن أبي المفضل، عن أحمد بن إسحاق بن العباس الموسوي، عن أبيه، عن إسماعيل بن محمد بن إسحاق بن محمد. قال: حدثني على ابن جعفر بن محمد، وعلي بن موسى بن جعفر هذا عن أخيه وهذا عن أبيه موسى بن جعفر عليه السلام، عن آبائه عليهم السلام، عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم - في حديث - قال إنما الأعمال بالنيات، ولكل امرء ما نوى، فمن غزى ابتغاء ما عند الله فقد وقع أجره على الله عز وجل، ومن غزى يريد عرض الدنيا أو نوى عقالا لم يكن له إلا ما نوى.[1]

تقریب استدلال: در حدیث اول دو چیز است یکی نکره در سیاق نفی و دوم حصر که نتیجه‌اش این است که هیچ اعمال شرعی نیست مگر اینکه باید به قصد قربت انجام شود.

تقریب استدلال: در حدیث دوم الاعمال جمع محلی به ال افاده عموم می‌کند معلوم می‌شود که کلیه اعمال شرعیه تعبدی و باید به قصد قربت انجام بشود الا ما خرج بالدلیل که توصلی است.

اشکال: نیت عنوان قصدی است و به سه معنا می‌آید

معنای اول: تقرب یعنی اگر اعمال عبادی بخواهد انجام بشود باید به قصد قربت باشد که در این فرض حدیث تقدیر می‌خواهد که «لا عمل صحیح الا بقصد التقرب الی الله».

معنای دوم: نیت به معنای تمیز باشد مثلاً می‌خواهد خمس بدهد که باید نیت کند این مبلغ سهم سادات یا امام علیه‌السلام است.

معنای سوم: نیت به معنای قصد وجه است که قصد وجه آنجایی است که انسان برای آن قصد وجه، عمل را جدا می‌کند که دنیوی است یا اخروی لذا گفته‌اند که اگر عمل را به قصد وجه نیاورید برای آن عمل اجر و مزدی نیست پس باید اجر دنیوی و اخروی را بشناسد که اگر عمل دنیوی قصد شود عمل شرعی نیست اما اگر اخروی باشد شرعی است و به نظر می‌رسد این‌گونه احادیث اشاره به دو معنای اخیر دارد چون اگر معنای اول انتخاب بشود تخصیص اکثر لازم می‌آید و هو مستهجن چون اکثر اعمال عبادی توصلی است اتفاقاً امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند مردم در روز قیامت بر نیات خودشان محشور می‌شوند و قطعاً منظور امام این است که این آقا از این نیت قصد دنیوی یا اخروی داشته است و این حدیث دلیل است که معنای دوم و سوم منظور است یا روایت از پیامبر داریم که حتی در خواب و خوردن نیت بکن که این نیت به معنای اول نیست و به معنای تمیز است.


[1] وسائل ج۱ باب۵ از ابواب مقدمه عبادات.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo