درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (إجزاء - معنای اصولی إجزاء - متعلق إجزاء - دو فرق بین إجزاء و مسئله مرة و تکرار - نظر استاد)
امر پنجم (توضیح کلمه إجزاء): در اصطلاح اصول همان معنای لغوی است که إجزاء دلالت به معنای کفایت است و ایضاً در اصول؛ اما «ما یُکفیٰ عنه» متفاوت است:
تارة: «ما یکفی عنه» یعنی متعلق کفایت، سقوط تعبد به امر واقعی است یعنی به تعبد دیگری نیاز نیست مثلاً اگر کسی در حال بیماری نماز با تیمم خواند مجزی است یعنی تعبد به نماز با وضو لازم نیست.
اخری: متعلق کفایت؛ سقوط قضا است کسی که عاجز از قیام است و نشسته نماز میخواند مجزی است یعنی قضا ندارد در وقتی که قیام را بتواند انجام بدهد.
ثالثة: متعلق کفایت سقوط اعاده است مثلاً از روی فراموشی نماز با لباس نجس خواند که اگر در داخل وقت یادش آمد باید اعاده کند و اگر در خارج وقت یادش آمد قضا نمیخواهد لذا این نماز مجزی نیست یعنی اعاده میخواهد.
امر ششم (افتراق بین مسئله إجزاء و مره و تکرار): مرحوم شیخ انصاری ره فرقی قائل نشدند و میفرمایند هرکسی که امر را دال بر مره میداند قائل به إجزاء است و هرکسی که امر را دال بر تکرار میداند قائل به عدم إجزاء است.
نظر استاد: دو فرق عمده دارد یک فرق به اعتبار جهت و دوم به اعتبار ملاک است که مرحوم آخوند در کفایه این فرق دوم را قبول دارد و نظر ما فرق اول است.
اما فرق اول: جهت بحث مره و تکرار با جهت بحث إجزاء فرق میکند چون جهت بحث إجزاء کفایت و عدم کفایت است اما جهت بحث مره و تکرار تشخیص مأمورٌ به است که آیا مأمورٌ به «صلِّ» یک نماز است یا دو نماز است اما در باب اجزا حدود طبیعت مأمورٌ به معین است و میدانیم که صل دلالت بر طبیعت صلاة میکند و طبیعت صلاة با یک فرد محقق میشود اینجاست که بحث میشود که آیا طبیعت صلاة که با یک فرد محقق میشود کافی است یا نه؟
سؤال: راه تشخیص مأمور به چیست؟ راه اول: از صیغه افعل مثلاً خداوند یکبار فرمود صل و ما یک بار انجام میدهیم و راه دوم: از قرائن خارجیه مثل اینکه خدا امر به طواف کرد و روایات فرمودند که طواف هفت دور است.
فرق دوم از نظر آخوند: ملاک بحث مره و تکرار لفظی است اما ملاک بحث إجزاء عقلی است لذا میفرماید تکرار موافق با عدم إجزاء است کسی که دلالت امر را قائل به تکرار است معنایش این است که یکبار خواندن کافی نیست اما ملاکات فرق دارد که ملاک إجزاء سقوط تکلیف و ملاک تکرار خود عمل است، یکوقت تکرار عمل به خاطر اِتیان مأمورٌ به است نه إجزاء که مولا میخواهد این عمل را تکرار کند و یکوقت ملاک این عمل سقوط تکلیف است که هرکجا بحث سقوط تکلیف بیاید إجزاء مطرح میشود و هرکجا بحث عمل باشد بحث مره و تکرار مطرح میشود مثل اینکه مولا به عبد میگوید آب میخواهم و عبد میتواند سؤال کند چند لیوان آب میخواهد که اینجا ملاک عمل است اما اگر مولا بگوید تشنهام و آب میخواهم اینجا ملاک رفع تشنگی است نه چند تا لیوان.
اشکال استاد بر آخوند ره: نتیجه قول به تکرار با عدم إجزاء یکی است همانطوری که تکرار عمل مایه سقوط تکلیف است همچنین مجزی نبودن امتثال این عمل نتیجهاش تکرار عمل است پس ملاک هر دو یکی است پس جهت مسئله فرق دارد همانطور که در باب ادا و قضا جهت فرق دارد وگرنه نماز ادا یا قضا فرقی ندارد.
در اینجا بحث مقدمات إجزاء تمام شد حال باید در سه جهت بحث کرد:
جهت اول: آیا اِتیان مأمور به مطلقا مجزی است چه واقعی و اضطرار و چه ظاهری باشد؟
جهت دوم: اِتیان مأمورٌ به امر اضطراری آیا مجزی از امر واقعی است یا نه؟
جهت سوم: آیا اِتیان مأمورٌ به به امر ظاهری موجب اجزای از امر واقعی هست یا نه؟