درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1402/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (مقدمه واجب - شرط در واجب مشروط قید ماده است یا هیئت؟ - ادله - مبانی علماء درباره معانی حرفیه)
بعدازاینکه به تعریف واجب مطلق و مشروط پرداخته شد این بحث مطرح میشود که در واجبِ مشروط، شرط؛ از قیود ماده است یا هیئت؟ پنج دلیل بر اینکه شرط از قیود ماده است ذکر شده که دو دلیل از مرحوم شیخ و یک دلیل از مرحوم نائینی و یک دلیل از مرحوم ضیاءالدین عراقی و یک دلیل هم بهصورت إن قلت در کفایه آخوند ذکر کرده است.
دلیل اول از شیخ انصاری در مطارح الانظار: مفاد هیئت معنای حرفی است و معنای حرفی جزئی حقیقی است و جزئی حقیقی قابل تقیید نیست.
دلیل دوم از شیخ: که اگر مولا امر کند به اینکه اکرم زیدا إن جائک، و عبد نسبت به قید غافل باشد و اگر قید هیئت باشد لازم میآید که وجوب اکرام در صورت غفلت برداشته شود درحالیکه همه علماء حکم به وجوب اکرام میکنند حتی در صورت غفلت پس قید إن جائک به ماده یعنی اکرام برمیگردد.
دلیل سوم از مرحوم نائینی[1] : معنای حرفی را جزئی حقیقی نمیدانیم بلکه کلی میدانیم درعینحال قائل هستیم که شرط قید ماده است نه هیئت چون معنای حرفی ملحوظ به لحاظ آلی است درحالیکه اطلاق و تقیید مربوط به معنایی است که ملحوظ به لحاظ استقلالی است از این نظر رجوع قید به هیئت ممتنع است چون هیئت معنای حرفی دارد و ملحوظ به لحاظ آلی است درحالیکه قید برای معنایی است که ملحوظ به لحاظ استقلالی است.
دلیل چهارم: دلیل عقلی است بنام استحاله تفکیک انشاء و مُنْشَأ یا ایجاب و وجوب یا ایجاد و وجود است.
توضیح ذلک: از دیدگاه علمای فلسفه و اصول و فقه؛ ایجاد عین وجود است اما اختلاف آنها به اعتبار است، ایجاد را مصدر اعتبار میکنند و وجود را اسم مصدر، در تشریعیات هم وجوب و ایجاب یکی است اما اعتبار فرق دارد ایجاب؛ جهت فاعلی دارد و وجوب؛ جهت قابلی دارد و انشاء ایجاب فعلی است اما منشأ در آینده میآید مثلاً الآن میگوید اشتر بخر حال دو روز دیگر میخرد که منشأ میشود، اگر کسی بگوید شرط قید هیئت است لازمهاش اینست که بین این سه مورد فوق تفکیک حاصل بشود درحالیکه ثابت شد که بین آنها وحدت است و فرقشان به اعتبار است که انشاء همان منشأ و ایجاد همان وجود است.[2]
دلیل پنجم از آقا ضیاءالدین عراقی ره[3] : مشهور اصولیون میگویند قید در واجب مشروط به ماده برمیگردد چون قبل از حصول شرط؛ وجوبی نیست و اگر ما این نظر مشهور را اخذ کنیم لغویت امر لازم میآید چون بر طبق این نظر باید قائل باشیم که قبل از استطاعت نه اراده حج و نه حکمی بنام وجوب حج بوده پس تشریع حج لغو میشود چون تشریع در صورتی است که اراده مُظهِره باشد نه اراده مُضمره لذا اگر خدا بخواهد اراده خود را درباره حج اظهار کند آنجایی است که باید قید به ماده برگردد چون بعث قبل از تحقق قید نیست بلکه بعث بعد از تحقق قید است و اگر غیر از این معتقد باشیم لغویت انشاء و بعث لازم میآید.
اما بررسی ادله فوق:
دلیل اول: درباره معانی حرفیه مبانی مختلف است:
مبنای اول: مثل مرحوم آخوند معانی حرفیه را جزئی حقیقی نمیداند بلکه معانی حرفی را کلی میداند مثلاً «سرت من البصرة الی الکوفة» منظور ما از ابتدا و انتها کلی است نه یک نقطه خاص که اگر منظور نقطه خاصی بود جزئی حقیقی میشد مثلاً از یک نقطه خاص بصره تا نقطه خاص کوفه، در این صورت مرحوم آخوند اشکال به مرحوم شیخ ره میگیرد که معنای حرفی قابل تقیید است و این اشکال مبنایی میشود.
مبنای دوم: مثل مرحوم خویی معنای حرفی را جزئی اضافی میگیرد جزئی اضافی حصهای از کلی است و حصه همیشه کلی است لذا به مرحوم شیخ میگوید وقتی معنای حرفی جزئی اضافی شد قابل انطباق بر افراد کثیرین است لذا میتواند مقید بهشرط بشود، ایشان در اینجا تقیید را به معنای تعلیق گرفتند و اطلاق را به معنای تنجیز گرفتند یعنی حج مشروط بر استطاعت است یعنی معلق بر استطاعت است لذا در تشریع حج هرکسی مستطیع شد حج فعلی میشود.[4]
مبنای سوم از مرحوم امام ره[5] : تقیید معنای حرفی جایز است چون الفاظ از معنای نفس الامری حکایت میکند چه اسم و چه حرف باشد فرقی ندارد لذا بهعنوان حکایت از معنای نفس الامری قابل حکایت است.
مبنای چهارم از آقای بروجردی ره[6] : معنای حرفی جزئی است اما قبل از موجود شدن مقید به تقیید است یعنی همان زمانی که میخواهد وجود بگیرد تقیید با او هست مثل اینکه از اول دهنه چاه را تنگ میگیرند چون طلب و بعث تابع جاعلش است هر طوری که بخواهد میتواند جعل بکند.