درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الموضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /الشک فی النفسیة و الغیریة

 

( اوامر - ادله قائلین به استحقاقی یا تفضلی بودن ثواب امتثال در واجبات نفسی - نظر استاد)

آیا ثواب بر امتثال واجب نفسی استحقاقی یا تفضلی است ؟ معظم فقها و جمهور متکلمین قائل به استحقاق ثواب بر امتثال واجب نفسی اند اما عده ای از فقها من جمله شیخ مفید ره قائل به ثواب تفضلی اند.

نظر مرحوم اقای خویی ره در محاضرات[1] این نزاع را لفظی می داند چون استحقاق دو‌ معنا دارد :

اول : به معنای طلب کار و ذی حق که این معنا در باب اجاره است کسی که بخاطر دیگری عملی انجام داده مستحق اجرت است و این معنا درست نیست چون وظیفه عبد بندگی است چون از تکون و تولد تا مرگ به عنایت خدا است و چیزی از خودش ندارد لذا اگر در حدیث است که التائب من الذنب کمن لا ذنب له نشان می دهد که ما عبدیم و باید توبه کنیم توبه عبد را به بندگی می برد و از میدان گناه خارج می کند و داخل در اطاعت می کند لذا از باب عبد مطیع و اینکه خدا محسن است او را مستحق ثواب می دانند.

دوم : منظور اهلیت است کسانی که واجبات شرعیه را انجام می دهند مستحق ثواب می شوند یعنی اهلیت پیدا می کنند چون یقینا استحقاق به معنای دوم همان تفضل است.

اشکال استاد بر اقای خویی ره : معنای سومی هم هست که استحقاق به معنای ثواب عدلی است که مقتضای عدل خدا این است که برای هر عبادتی ثواب جعل کند و ثواب تفضلی مقتضای فضل خدا ست نه عدل خدا لذا نزاع لفظی نیست مثلا ثواب عدلی به منزله نور است اما ثواب فضلی به منزله شعاع خورشید است افرادی داخل نور و افرادی در شعاع نورند مثلا در حدیث است که ثواب خواندن سوره توحید ثواب خواندن ثلث قرآن است چون قرآن نور است و شعاعی دارد وسیع ، از امام صادق علیه السلام پرسیدند که اگر کسی سحرخیزی دارد اما آن یک رکعت آخر نماز شب را می خواند حضرت فرمودند نماز شب برای او نوشته می شود و این هم ثواب تفضلی است

نظر مرحوم محقق اصفهانی ره در نهایة الدرایه : می فرمایندکه استحقاق ثواب و عقاب به معنای ملازمه بین عمل و پاداش و کیفر است اما این تلازم از سه جهت است :

جهت اول : شرعی است که تلازم بین عمل و ثواب و عقاب بخاطر این است که عمل یک تکلیف است و شارع منافع تکلیف را دیده بعد تکلیف را جعل کرده و برای آنکه به ثواب آن برسید وعده داد و برای اینکه از عقاب آن حفظ شوید وعید داد ، نتیجه اش این است که بین مثوبت و عقوبت عمل تلازم است و این استحقاقی است

جهت دوم : بین ثواب و عمل لازمه تکوینی است همانطوری که احراق و حرارت لازمه تکوینی نار است همچنین استحقاق ثواب لازمه تکوینی واجبات شرعیه است و‌ لوازم تکوینی ذاتی شیی است و ذاتی شیی به قانون عقلی لا یعلل و لا یتخلف است

جهت سوم : عقل عملی است که در منطق به آن تأدبات عقلایی و در فقه غرض عقلایی مي‌گويند که غرض عقلا برای حفظ نظام هر عملی حساب و کتابی دارد لذا برخی از این ثوابها به خاطر حفظ نظام است

اشکال استاد به ایشان : ثواب دو قسم است یکی ثواب جسمانی مثلا قصر و انهار و ... و دوم ثواب روحانی که امور معنوی است و لذا حفظ نظام جنبه فاعلی عقلا است و مربوط به امور جسمانی است که اگر استحقاق به معنای غرض عقلایی باشد لازمه اش اين است که مساله ثواب فقط منحصر به امور جسمانی شود مضافا که لازمه تکوینی بین عمل و ثواب برای امور اخروی درست نیست چون ما قاعده ای بنام حبط عمل داریم که در لازمه تکوینی و ذاتی ، احباط معنا ندارد و لذا چه نظامی باشد و نباشد عبودیت ذاتی است و خدا رب و خالق است.

نظر استاد : ثواب تفضلی است هم دلیل عقلی و هم نقلی داریم

دلیل عقلی : اين است که تمام احتیاجات بشر را خدا تأمین کرده است و فرمود که نعمتها قابل شمارش نیست لذا ما هیچ طلبی از خدا نداریم و آنجایی که می فرماید ان الله اشتری من المومنین أنفسهم این قاعده تلطف است یعنی من مال خودم را خودم می خرم

دلیل نقلی :

اول : آیه فلولا فضل الله علیکم است که چند مورد وارد شده است که اگر فضل خدا نبود چند اتفاق برای شما می افتاد ، اول : ما زکی منکم أحد و دوم هیچکدام به منافع نمی رسید و سوم همه نابود می شدید

دوم : پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند به فضل خداوند همه داخل بهشت می شوند گفتند حتی شما فرمودند بله حتی من

دعا :

اول : فکیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک بفقری الی شکر آخر

دوم : کلما قلتُ لک الحمد احتاج ان اقول بذلک الحمد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo