درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الموضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /الاقوال/ الدرس 20

 

مرحوم محقق اصفهاني ره در نهایه الدرایه اشکال بر آخوند ره دارند که غرض از مقدمه سه چیز است :

    1. اول : از عدم وجود مقدمه عدم ذی المقدمه لازم می آيد اتفاقا آخوند در کفایه [1] دارند.

    2. دوم : ترتب امکان ذی المقدمه بر مقدمه است.

    3. سوم : تمکن به وجود ذی المقدمه از از راه مقدمه است.

اما اول درست نیست چون استلزام عدم شیی به نسبت به عدم از لوازم وجود است نه از اثر و فایده و غرض و اینکه مرحوم آخوند از اثر و غرض و فایده محصور کرد اشتباه است چون لازم غرض غیر از غرض است ؛ استلزام عدم به عدم از لوازم غرض است نه خود غرض در حالی که ما دنبال خود غرض و اثر هستیم.

اما دوم : فرمودند غرض از مقدمه ترتب امکان ذی المقدمه بر وجود مقدمه است چون امکان سه قسم است

قسم اول : ذاتی یقینا در اینجا امکان ذاتی اراده نشده است چون امکان ذاتی نسبت به ماهیتی است که نسبت بخ وجود و عدم مساوی است در حالی که ما به دنبال مقدمه ای هستیم که ذی المقدمه را وجود بدهد لذا غرض از آن امکان ذاتی نیست چون محال است مقدمه نسبت به وجود و عدم ذی المقدمه لا اقتضا باشد

قسم دوم : امکان وقوعی یعنی آن چه از وجودش محال لازم نیاید در اینجا وجود ذی المقدمه امکان وقوعی دارد و هیچ محالی هم لازم نمی آيد لذا توقف و ترتب نیست چون اگر این دو بود باید وجود ذی المقدمه امکان وقوعی نمی داشت خیلی از وقتها ذی المقدمه انجام می گیرد بدون اینکه مقدمه اش انجام بگیرد

قسم سوم : امکان استعدادی که این منوط به قوت و قدرت در دست و بازو است که آن‌وقت برای نماز آماده می شویم پس امکان استعدادی در نماز آن قوت در بدن است در اینجا قدرت مقدمه وجوب است نه وجود و بحث ما درمقدمات وجودیه است نه در وجوب لذا تمام صورت ترتب باطل شد

باقی می ماند نظر مرحوم آخوند ره که فرمود وجود ذی المقدمه تمکن به مقدمه دارد این هم درست نیست چون تمکن یعنی قدرت و قدرت یا عقلی است یا عرفی که هر یک از این دو توقف بر تمکن به وجود مقدمه ندارد بلکه توقف به تمکن مقدمه دارد پس همین مقدار که به مقدمه تمکن پیدا شد غرض از وجوب مقدمه حاصل شده است چون غرض این است که ذی المقدمه توسط قدرت به مقدمه اتیان شود در حالی که مرحوم اخوند ره فرمودند وجود ذی المقدمه متوقف بر تمکن وجود مقدمه است که به ایشان می گوییم هرگز وجود ذی المقدمه متوقف بر تمکن به وجود مقدمه نیست چون به تمکن ؛ قدرت می گویند و همین اندازه که اقتدار به مقدمه حاصل شد شأنیت بوجود آمد که به سراغ ذی المقدمه برود

اشکال استاد: شما غرض را سه قسم کردید در حالی که مرحوم آخوند قسم چهارم دارند که غرض از وجوب مقدمه ؛ تمکن است و نه توصل ؛ صاحب فصول می گوید غرض از وجود مقدمه توصل است و آخوند می فرماید چه موصل باشد و نباشد تمکن مقدمه غرض از وجوب مقدمه است لذا غرض از مقدمه تمکن شد نه توصل چون :

اولا : اقتدار شأنی است وقتی تمکن حاصل شود اقتدار شأنی فعلی می شود در شأنی همه مردم این است که روزی به اقتدار برسند و فلان عمل را انجام یدهند وقتی به اقتدار فعلی رسيدند اتیان مقدمه بر او واجب می شود اما صاحب فصول می گوید هر مقدمه ای تحت وجوب نمی رود بلکه آن مقدمه ای که موصل باشد تحت وجوب می رود

ثانیا : مرحوم آخوند ره به دنبال اقتضا است نه به دنبال سد باب عدم یعنی نمی خواهد بگوید اگر عدمها بسته شود وجوب مقدمه محقق می شود بلکه دنبال اقتضا است حال که به این مقدمه تمکن پیدا شد اقتضائیت برای آن ذی المقدمه پیدا کرد اما صاحب فصول فرمود که تمام ابواب عدم برای مقدمه باید بسته شود تا آن مقدمه موصل به‌ ذی المقدمه بشود اما آخوند می گوید همین که اقتضائیت باشد کافی است چون رابطه بین مقدمه و ذی المقدمه یا شرط و مشروط است یا مقتضی یا مقتضا است

ثالثا : مباحث امکان ذاتی و استعدادی در علوم اعتباری نمی آيد و مربوط به ماهیات عقلیه است مثل ماهیت انسان ؛ اشجار اما اصول روی مباحث علوم اعتباری است پس منظور از تمکن آن سه امکان نیست و آنها در فلسفه و علوم حقیقی است

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo