درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /الدرس 34

 

وجوب مقدمه نفسی است یا غیری؟

اگر قائل به وجوب غیری شویم و لازمه اش دور است چون هر حکمی مترتب بر موضوعش است مثل توقف علت بر معلول لذا اگر موضوع بر حکمش توقف داشته باشد دور می شود موضوع وجوب غیری شرطیت و مقدمیت است که اگر شرطیت و مقدمیت متوقف بر وجوب غیری باشد دور می شود چون حکم بر موضوع و موضوع بر حکم از دو طرف توقف پیدا می کنند

بیان دیگر : امر غیری مترشح نمی شود مگر بر آن چیزی که مقدمه اش است لذا اگر بر امر غیری مقدمیت متوقف باشد بالضروره باطل است

توضیح ذلک : مستدل گفته بود شرطیت شرط شرعی متوقف بر وجوب شرعی شرط است پس مقوم شرطیت وجوب شرعی شد ، عبارت در قوانین از میرزای قمی ره: بانه لو لم یکن واجبا لم یکن شرطا پس شرطیت وضو متوقف بر وجود شرعی وضو است در حالی که موضوع بر حکم مقدم و حکم متاخر از موضوع است و اگر موضوع بر حکم متوقف شود حکم هم بر موضوع متوقف می شود و دور می شود

ممکن است در جواب گفته شود که شرطیت و مقدمیت یک مفهوم انتزاعی است و منشأ انتزاع تکلیف است همان آیه اذا قمتم الی الصلاة که ما را به نماز با وضو تکلیف می کند از این تکلیف وجوب غیری مولوی انتزاع نشده است بلکه شرطیت و مقدمیت وضو انتزاع شده است اگر شرطیت و مقدمیت از وجوب غیری انتزاع می شد دور لازم می آمد ولی ما می‌گوییم شرطیت و مقدمیت از واجب نفسی مقید به شرط شرعی انتزاع شده است مثل نماز طهر و عصر مع الطهاره پس منشأ انتزاع شرطیت و مقدمیت واجب نفسی مقید به شرط شد نه به واجب غیری لذا یک طرف از دو طرف دور فرق کرد که اگر هر دو طرف دور یکی باشد دور صریح و باطل است اما اگر یک طرف با طرف دیگر فرق کند دور از بین می رود در اینجا بنابر این جواب ؛ موقوف با موقوف علیه فرق کرد ، اما موقوف این است که شرطیت و مقدمیت شرط توقف بر وجود واجب نفسی که مقید به شرط است دارد و موقوف عليه یعنی وجوب غیری متوقف بر ثبوت مقدمیت و شرطیت شرط است پس بین موقوف و موقوف عليه فرق افتاد لذا دور لازم نمی آيد

اگر می گفتیم مقدمیت توقف بر وجوب غیری دارد و وجوب غیری توقف بر مقدمیت دارد حق با شماست و دور لازم می آید ولی ما می گوییم که شرطیت و مقدمیت امر انتزاعی است و منشأ انتزاعش وجوب عیری نیست بلکه منشا آن واجب نفسی است لذا موقوف و موقوف عليه دو تا شد و استحاله دور به توقف الشئ علی نفسه است وقتی دو تا شد دیگر توقف الشئ علی نفسه لازم نمی آيد

تا اینجا ثابت شد مقدمات وجوب شرعی ندارد اما مقدمات داخلیه که اجزای نماز است تابع همان وجود نفسی است و اما مقدمات خارجیه با لابدیت عقلیه واجب می شود و طلب مولوی شرعی ندارد مثل نصب سلم برای صعود علی السطح است در اینجا هم واجبات نفسی مقدمات خارجیه دارد و عقل می گوید آن مقدمات باید انیان شود

بحث مقدمه مستحب : بعد از مقدمه واجب مرحوم آخوند به مقدمه مستحب می پردازند و تمام مباحث مقدمه واجب در مقدمه مستحب می آید لذا تکرار نمی کند چون مقدمه مستحب یا داخلی است یا خارجی به همان مبانی که در مقدمات واجب گذشت تنها فرق این است که برای مقدمات واجب ترخیص جایز نیست اما برای مقدمات مستحب ترخیص جایز است ؛ کسی که اراده واجب شرعی می کند نمی تواند مقدمه را ترک کند اما کسی که اراده ذی المقدمه کرد نسبت به مقدمات مستحبی می تواند اراده نکند مثلا نماز بدون اقامه بخواند

عمده بحث آخوند ره در کفایه بر روی مقدمات حرام است که نظرات در اینجا مختلف است مثلا برای انقاذ غریق مرتکب تصرف در زمین غصبی می شود آیا ارتکاب غصب واجب شرعی است و مبغوضیت تصرف از بین می رود یا نه ؟ آیا مفسده تبدیل به مصلحت می شود یا نه ؟

مرحوم آخوِند تفصیل دارند که اگر مقدمه حرام جزء اخیر علت باشد از آن حرام بوجود می آید لذا حرمت غیری پیدا می کند اما اگر جزء اخیر علت نباشد حرمت غیری از آن بوجود نمی آيد آنچه که از کفایه بدست می آید این است که منظور از جزء اخیر علت افعال تولیدی است اما غیر علت ؛ افعال عادی است

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo