درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /تفصیل ضدین/ جلسه 44

 

تفصیل ضدین

مرحوم خوانساری ره تفصیل بین ضد موجود و معدوم دادند که بنابر اولی مقدمیت است و بنابر دومی مقدمیت نیست و مرحوم آخوند اشکال گرفتند که گذشت.

اما اشکال دوم از مرحوم نائینی ره در اجود التقریرات و فوائد الاصول : ایشان مناط حاجت به علت در ممکنات را گفته اند که اگر حدوث باشد لازم می آید که برای هر دو ضد مقتضی باشد و وجود مقتضی برای هر دو ضد محال است لذا اصل تفصیل ایشان باطل است چون منجر به محال می شود چرا که محقق خوانساری ره در عقد ایجابی فرمودند عدم ضد موجود برای وجود ضد معدوم مقدمیت دارد یعنی علت عدم حدوث بیاض وجود سواد است بر این اساس دو مقتضی لازم می آید یکی مقتضی برای وجود سواد و دیگر مقتضی برای وجود بیاض از یک جهت این جسم قابلیت برای سفید شدن را ندارد چون مانع دارد که رنگ سیاه مانع سفید شدن است پس وجود سواد نمی گذارد بیاض محقق شود و معلوم می شودکه بیاض برایش مقتضی وجود هست اما سواد نمی گذارد و مانع دارد لذا مقتضی سواد که معلوم است و مقتضی بیاض هم بیان شد و هم سواد و بیاض مقتضی دارند و وجود هر دو مقتضی محال است.

اشکال استاد:

اولا : استحاله وجود دو مقتضی درست نیست بلکه آنچه استحاله دارد اجتماع دو مقتضی برای ضدین است نه وجود دو مقتضی که جمع بین دو مقتضی در یک جسم و در یک نقطه محال است اما اصل اقتضاء استحاله ندارد.

ثانیا : که اگر مبنای حاجت به علت در ممکنات حدوث باشد هر حادثی قبل از حدوث مقتضی حدوث دارد اما وقتی موجود شد دیگر مقتضی برای حدوث بعدی ندارد لذا وقتی جسم سیاه شد دیگر نمی گویند مقتضی برای سفید شدن دارد اما قبل از آن مقتضی سیاهی است اما بعد از وجود نیاز به حدوث دیگری نیست فقط باقی می ماند که مانع برای عدم حدوث بیاض می شود لذا عدم حدوث ضد مقدمه برای وجود ضد آخر نیست و آن عقد ایجابی بهم ریخت.

نظر استاد : حق این است که مناط حاجت ممکنات به علت امکان است نه حدوثش کما هو المشهور عند فلاسفه ، چون ماهیت امکان لا اقتضا است یعنی نه اقتضای وجود و نه عدم دارد و نسبت به وجود و عدم در تمام آنات مساوی است لذا گفته اند که در تمام لحظات و آنات وجود ممکن محتاج به علت است و هرگز از علت مستغنی و بی نیاز نیست ، ماهیت جدا نسبت به وجود سواد و بیاض لا اقتضاء است نه إبای از سیاهی دارد و نه إبای از سفیدی دارد چون ماده ممکن قابلیت بروز هر گونه عوارض را دارد لذا علت احنباج ممکن به علت حدوث آن نیست چون هر حادثی مسبوق به عدم است یعنی نبود و بود شد و قتی وجود گرفت حدوث بعدی ندارد تا سلسله نیازمندی آن به علت حفظ شود ، در باب علت و معلول گفته شود که هم معلول و علت خالق می خواهد چون علت و معلول در حیطه ماهیت ممکن است .خاصیت ماهیت ممکن این است که چه علت و چه معلول باشد متکی به ذات الهی است لذا استوای امکان نسبت به دو طرف باعث شده که همواره امکان محتاج به علت باشد. نکته ای که مهم است این است که ممکنات در یک زمان ضروری می شوند اگر ضروری نشود وجود نمی گیرد پس آنچه ممکن را از حیثیت لا اقتضاء خارج می کند حدوثش نیست بلکه ضرورتش است لذا می گویند الشیی امکن و وجب و وجد یعنی ماهیت اول ممکن و بعد وجودش ضروری ‌و واجب می شود و بعد وجود می گیرد این ضروری شدن ممکن برای این است که از حد استواء و لا اقتضاء خارج شود اینجاست که مشهور فلاسفه می گویند ماهیت ممکن نیازمند به علت است تا از حد استواء خارج شود و مقدمیت علیت دیگری نمی خواهد معنا ندارد جسمی که از حد استواء خارج شد و وجودش ضروری شد برای شیی که وجودش ضروری نشده مقدمیت داشته باشد مثلا بگویید عدم وجود سیاهی علت و مقدمه وجود بیاض است و چنین چیزی معقول نیست چون تعلیل کردند که علیت و مقدمیت ممکن در جایی است که اولا ضروری و ثانیا موجود شود و وقتی بیاض وجودش ضروری نشد به مرحله بعدی نمی رسد لذا معقول نیست گفته شود که عدم سواد برای وجود بیاض مقدمیت دارد و این خلاف عقل است.

جمع بندی بحث : در اینجا دو بحث است:

اول : که آیا ترک نماز از باب مقدمه واجب ، واجب است با نه ؟ چون اگر نماز بخواند ازاله نجاست انجام نمی شود لذا واجب است نماز ترک شود تا ازاله انجام شود پس بین نماز و ازاله تمانع است و از باب تمانع ترک نماز برای فعل ازاله مقدمیت دارد ومرحوم آخوند و اکثرا این را قبول ندارند و گفته اند مستند ترک نماز تمانع نیست بلکه یا عدم وجود مقتضی و یا عدم وجود شرایط است.

دوم : آیا ترک صلاة ملازم با فعل ازاله هست یا نه ؟ که بین آنها تلازم است یا نه ؟ که ان شاء الله بحث آن می آید

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo